«بیگانه» شاید یکی از معروفترین آغازها را دارد. این رمان که در سال ۱۹۴۲ منتشر شد تکمیلکنندهی سهگانهی ابسورد کامو بود. سهگانهای که دو عنوان دیگرش را رسالهی اسطورهی سیزیف و نمایشنامهی کالیگولا تشکیل میدادند. کامو تاکید داشت که این سه اثر جهانبینی و فلسفهی واحدی را در قالبهای متفاوتی عرضه میکنند. او در این رمان تکاندهنده شخصیت مرکزی داستان، مورسو، را معرفی میکند که یکی از بهیادماندنیترین شخصیتهای داستانی قرن بیستم است. رمان با روایتی اولشخص در دو بخش ماجراها را بازگو میکند. مورسو خود نمایندهی فلسفهی ابسورد کامو است. مواجههی مورسو با دنیا و جامعهاش، یا به عبارتی بهتر، ناتوانی او در مواجههی بههنجار با آن، او را به مشکلات و درگیریهای زیادی میافکند و سرنوشتی غمانگیز برایش رقم میزند. سرنوشتی که به زعم مورسو، غوطهور در پوچی و بیمعنایی هستی است. «بیگانه» در عمل پیرنگ سادهای دارد و اتفاقات کموبیش پیشپاافتادهای را دنبال میکند، اما آنچه در پسزمینهی داستان بهویژه در روایتگری، مکانپردازی و شخصیتپردازی رخ میدهد روی این اتفاقات لایهی جدیدی از معنا میکشد و تفسیرهای متعددی را در زمینههای گوناگون میطلبد.
بیگانه را میتوان در کنار اگزیستانسیالیسم سارتر نمایندهی یکی از جهانبینیهای غالب در قرن بیستم دانست. جهانبینیهایی که از جنگهای جهانی و تبعات ویرانگر آن دلسرد شده بودند و معنا و ساختاری قابل فهم برای زندگی آدمی نمییافتند.
بیگانه از زمان انتشارش دفعات متعددی به انگلیسی ترجمه شد و مجلهی لوموند آن را در رتبهی نخست صد رمان برتر قرن بیستم خود قرار داده است.
کتاب The Stranger