1. خانه
  2. /
  3. کتاب خون خورده

کتاب خون خورده

4.25 از 6 رأی

کتاب خون خورده

Blooded
انتشارات: نشر چشمه
٪10
320000
288000
معرفی کتاب خون خورده
کتاب خون خورده داستان از دست دادن و گم شدن است. داستان فراموش شدن برادران.داستان پنج برادر که هرکدام در شهری گم شده اند. مشهد،تهران،بیروت و آبادان شهرهایی هستند که در ابتدا از شنیدن نام هایشان ممکن است در ذهنتان پراکندکی مرور شود،اما زمانی این پراکندگی برایتان اوج زیبایی میشود که متوجه شوید تمام آن چیزهایی که در کتاب وجود دارد بسیار دقیق و حساب شده مهندسی شده است.روابط،مکانها،رخدادها و هرچیزی.این کتاب رمانی منسجم و قوی با جزئیاتی دقیق است. داستان متلاشی شدن برادران سوخته ای که سرنوشتی عجیب و مهیب برای شان رقم می خورد و جسم هر کدام روایتی تلخ را پشت سر می گذارد. این کتاب تنها ماجرای برادران سوخته نیست. قصه ی ارواح و انسان هایی است که پیرامون زندگی چند برادر پرسه می زدند.

با بررسی آثار پیشین این نویسنده متوجه این مساله میشویم که او پیچیدگی های لازم برای داستانش را همیشه حفظ میکند و برای ساده فهمی هیچ گاه مخاطب را در فهمیدن این پیچیدگی ها ،ضعیف فرض نمیکند.و برای همین است که آثار این نویسنده و به طور مشخص رمان خون خوره از پرفروش های رمان های ایرانی هستد.رمان خون خورده به نوعی ادامه ی دو اثر قبلی نویسنده تحت عناوین «به گزارش هواشناسی فردا این خورشید لعنتی» و «سرخ سفید» محسوب می شود. اما این قصه نه گذشته را تکرار می کند و نه دنیایی آنچنان متفاوت دارد که مخاطب فاصله بگیرد. و بدون شک یکی از جدی ترین و بهترین رمان های فارسی سال های گذشته محسوب می شود.
درباره مهدی یزدانی خرم
درباره مهدی یزدانی خرم
مهدی یزدانی خرم متولد 1358 تهران، روزنامه‌نگار ادبی و داستان‌نویس است. او فارغ‌التحصیل رشتۀ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است. عمدۀ شهرت یزدانی خرم به نقدهای ادبی‌اش بازمی‌گردد. او با روزنامه‌های زیادی از جمله خرداد، فتح، همشهری، هم‌میهن، شرق، اعتماد، کارگزاران، اعتماد ملی و… نیز هفته‌نامه‌های شهروند امروز، ایران‌دخت، هفته‌نامۀ آسمان و هفته‌نامۀصدا همکاری کرده‌ است.
یزدانی خرم از اواسط دههٔ ۱۳۷۰ در صفحات ادبی مطبوعات ایران مقالات، گفت‌وگوها و یادداشت‌هایی را منتشر کرده‌است. اما عمده شهرتش در این حوزه به نقدهای ادبی او بازمی‌گردد.

یزدانی خرم روزنامه‌نگاری و نقد ادبی را از هفده سالگی و با نشریات نه چندان مشهور آغاز کرد. او سپس با روزنامه‌های خرداد، فتح، همشهری، هم‌میهن، شرق-دوره سه ساله نخست-، اعتماد، کارگزاران، اعتماد ملی-شش ماه آخر تا توقیف- و نیز هفته نامه‌های شهروند امروز- در دوران سردبیری محمد قوچانی، ایران دخت، هفته‌نامه آسمان و هفته‌نامه صدا همکاری کرده‌است. تمامی این روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها توقیف شده‌اند.

او سپس با مجله نافه نیز به عنوان عضو شورای دبیران و دبیر ادبیات همکاری کرده و همراه گروه همیشگی‌شان یعنی محمد قوچانی، محسن آزرم، حسین یاغچی و… چهار شماره در این مجله فعالیت داشت. یزدانی خرم دبیر سرویس ادبیات مجلهٔ مهرنامه -به سردبیری محمد قوچانی و عضو شورای دبیران مجله «تجربه» است که به صورت ماهنامه در تهران منتشر می‌شوند. او هم‌چنین دبیر ادبیات هفته‌نامه آسمان است که از اوایل مهر نود منتشر شده‌است. او همچنین مسئول انتخاب داستان ایرانی نشر چشمه و مشاوراصلی بخش ادبیات این انتشارات به‌شمار می‌آید. او همراه با محمد قوچانی در ماه نامه «صدا» نیز مشغول به کار است. مهدی یزدانی خرم در زمستان ۱۳۹۳ در روزنامه «مردم امروز» به عنوان دبیر بخش ادبیات وهنر فعالیت کرد. این روزنامه بعد از نوزده شماره توقیف شد. مهدی یزدانی خرم از سالِ ۱۳۸۴ دبیرِ بخش ادبیات ایران نشر چشمه است. او از سالِ ۱۳۹۲ دبیرِ بخشِ ادبیات جهان این نشر نیز شده‌است یزدانی خرم از شما ره س ۳۹ سردبیر مجله تجربه شده‌است.

جایزه جشنواره مطبوعات
جایزه ادبی واو برای نوشتن رمان به گزارش اداره هواشناسی فردا این خورشید لعنتی
برنده جایزه بهترین رمان سال ۹۱ کتابِ سالِ هفت اقلیم برای رمان «من منچستر یونایتد را دوست دارم»
برنده جایزه بهترین رمان سال‌های ۹۱ و ۹۲ از هیئت داوران جایزه ادبی بوشهر برای رمان «من منچستریونایتد را دوست دارم»»
برندهٔ جایزه ادبی «چهل» به عنوان یکی از پنج امید ادبیات داستانی ایران در اردیبهشت ۱۳۹۵
آثار:

سرخِ سفید، نشر چشمه -چاپ چهارم، زمستان 1394
به گزارش اداره هواشناس فردا این خورشید لعنتی، نشر ققنوس (این رمان بعد از چاپ در سال ۱۳۸۴ و اتمام نسخه‌هایش طی دو ماه ممنوع‌چاپ شد)
رمان «من منچستر یونایتد را دوست دارم» نشر چشمه-1391
در زمستان 1391 نشر پونته 33 قرارداد ترجمه و چاپ رمان من منچستریونایتد را دوست دارم را به انگلیسی و ایتالیایی با نشر چشمه امضا کرد.
ترجمه رمان «من منچستر یونایتد را دوست دارم» به زبان ترکی توسط بهروز دیجوریان انجام می‌شود. این ترجمه را انتشارات دیماوند تورکا منتشر کرد.
رمان «سرخِ سفید» نشر چشمه. اسفند 1394.
رمان «خون خورده» نشر چشمه. 1397.
ویژگی های کتاب خون خورده
  • جزو بهترین رمان های دهه اخیر ایران
قسمت هایی از کتاب خون خورده

زبان کتاب خون خورده با وجود پس و پیش شدن ساختار جمله ها و اصرار بر توضیح همه چیز، روان و خوشخوان است (نمونه هایی از متن کتاب را باهم می خوانیم) : زن گیر افتاده بین آتش دو طرف، خودش را به زمین چسباند. بعد از چند لحظه از پشت لاستیک های سوخته بیرون آمد و با یکی دو عکاس دیگر دوید سمت دیوار خانه ای که رویش به عربی شعار نوشته بودند. با اسپری قرمز پررنگ. نفسش را حبس کرد و دوباره دوربین را می گرفت به طرف زن و گروه های درگیر، که ناگهانی سرک می کشیدند از گوشه و کنار. از توی ویزور زن را دید که جوان بود اما صورتش خوب معلوم نبود. صدای گلوله آنی قطع نمی شد. دوباره گلوله ای از پشت شیشه ی کافه قنادی فرانسه ی تهران گذشت و نشست بر ذهن منصور، که با چند عکاس آماتور دیگر می خواست قهوه ای بخورد و نفسی تازه کند. صدای گلوله که برخاست، منصور نیم خیز شد. صدا از سمت دانشگاه تهران بود. خیابان آرام بود، ولی پر از جوانانی که شتابان راه می رفتند در آن هوای ابری. چند هفته از سقوط پهلوی گذشته بود.

بعد موتور سیکلتی پر گاز از مقابل قنادی رد شد. درگیری خیابانی. انقلاب تازه پیروز شده هنوز آن قدر مقتدر نبود که شهر را آرام کند انگار. رام. منصور به فرهاد نگاهی انداخت که داشت سیگار می کشید. اسمش را عوض کرده بود و می گفت کمیل صدایش کنند. چای می خورد و سیگار می کشید و می خواست این چهار عکاس روزنامه های متفاوت را توجیه کند برای عکاسی از مراسم اعدامی که در پیش بود. سرهنگ ها و تیمسارهای فاسد. کمیل از محاربه می گفت، از دادگاه انقلابی، از فساد نیک خواه و ظلم جهان بانی. از اخلاص ارتشی های وفادار. از اینکه هر کس نمی توانست بیاید و این عکس ها قرار بود تاریخ را صادر کنند. منصور سوخته فرهاد را از سال ها قبل می شناخت.

منصور به کمک او چند عکس درجه یک چاپ کرده بود در لو فیگارو و اسمی دست و پا کرده بود برای خودش. عکاس 21 ساله ای بود که از هجده سالگی در ستاد ارتش دوربین دست گرفته بود و برای نشریه ی ارتش عکس انداخته بود. یک یاشیکای بی مصرف. بعدش به یک کنون دست دوم رسید و آخرش به این معشوقه ی ناب. به کنون اف 1 و لنزهای دلبرش. کریم سوخته بی گفت و گو پول دوربین گران را داده بود وقتی منصور عکسی از زغال فروشی با صف انبوه مردم برف گرفته در صف را در کیهان چاپ کرده بود. وسط صف پدر مقدس هم بود و فردای چاپ عکس، کل محل ایستاده بودند دم در کلیسا و روبه روی زغال فروشی کریم و می خواستند خودشان را در عکس تنومندترین پسر کریم پیدا کنند. بلندبالا با دستانی درشت. پسری که هیچ گاه نبود انگار. پسر سوم کریم سوخته همیشه در جایی دور بود.

مقالات مرتبط با کتاب خون خورده
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
ادامه مقاله
لذت کشف حقیقت در داستان های جنایی
لذت کشف حقیقت در داستان های جنایی

داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»

نظر کاربران در مورد "کتاب خون خورده"
10 نظر تا این لحظه ثبت شده است

من از خوندنش لذت بردم باعث شد تمام آثار نویسنده رو بخونم ولی به تازگی کتاب " نام تمام مردگان یحیاست" از عباس معروفی رو مطالعه کردم و از شباهت ایده اولیه این دو کتاب شوکه شدم. مسلما داستانها متفاوته هرکدوم هم زیبایی خودش رو داره ولی بازم ناخودآگاه ذهنم مقایسه اشون میکرد. اثر مرحوم معروفی قدیمی تره فقط مدت زمانی که به منتشر بشه زیاد شده. کسی هست هردو کتاب رو مطالعه کرده باشه؟

1403/01/06 | توسطمختاری
1
|

کشش داستان عالی و قلم نویسنده بینظیر بود. واقعا افتخار کردم به داستان همچین نویسنده توانمندی در ایران که تا این حد باسواد و آگاهانه یک رمان عالی به تحریر دراوردند.

1402/12/10 | توسطملیکا بشیری خوشرفتار
2
|

خیلی قشنگه دوست ندارم تموم بشه اینقدر خوبه، قطعا بقیه آثار نویسنده رو تهیه میکنم

1402/07/20 | توسطفاطمه
2
|

با این همه آثار بزرگ و خواندنی ادبیات جهان و عمر کوتاه ما، وقتتون رو برای این نوشته‌های آماتوری تلف نکنید.

1401/09/18 | توسطولی الله کاووسی
19
|
پاسخ ها

بی رحمانه و سطحی‌ترین دیدگاهی بود که درباره‌ی این کتاب شنیدم، اگر کتاب خوان باشید حتی اگر موضوع کتاب براتون جذاب نباشه( که بعید میدونم) تکنیکها از هر لحاظی شمارو حیرت زده میکنه

1402/04/02|توسطسپیده شریعتی زاده
16

احتمالا شما از اونهایی هستی که مرغ همسایه برات همیشه غازه

1403/04/20|توسطمحسن بابواعظمی
2

جالب نبود. بازی‌های فرمی که خیلی‌ها خوششان آمده را نپسندیدم و آنقدری خوب نبود که با اینکه می‌خواستم بعد از آن سرخ سفید را بخوانم، منصرف شدم.

1401/06/27 | توسطImfarza
9
|

کتاب خوبی بود، اولش خوندنش یه کم گیج کننده به نظر میاد اما جذابیت داستان که شروع میشه خوبه و میتونی خودت رو تو موقعیت حس کنی انقدر واقعی به نظر میاد

1401/06/19 | توسطکاربر سایت
3
|

سلام ... این کتاب متن سنگینی داره؟ و اینکه آیا خشنه؟

1400/06/31 | توسطمتینا محمدی
3
|

خون خورده عالیه ، انقدر عالی که میتونید روزها باهاش زندگی کنید و ثانیه ثانیه و برگ به برگ این کتاب رو لمس کنید. و چقدر جذاب که خواننده رو وادار می‌کنه دائما مطالب جدید رو جست و جو کنه تا درک بهتری از فضای کتاب داشته باشه.

1399/06/03 | توسطمهسا
5
|

من با تمام شخصیت‌های این کتاب زندگی کردم،از اونجایی که کتاب بیشتر تو محله‌ای بود که خودم اونجا زندگی میکنم خیلی لذت بردم.

1399/04/17 | توسطکامیاب قنبری
4
|

من با تمام شخصیت‌های این کتاب زندگی کردم،از اونجایی که کتاب بیشتر تو محله‌ای بود که خودم اونجا زندگی میکنم خیلی لذت بردم.

1399/04/17 | توسطکامیاب قنبری
2
|