1. خانه
  2. /
  3. کتاب شنل پاره

کتاب شنل پاره

نویسنده: نینا بربروا
4 از 1 رأی

کتاب شنل پاره

De Cape Et De Larmes
انتشارات: ماهی
٪15
60000
51000
معرفی کتاب شنل پاره
شنل کهنه را از یک صندوق قدیمی بیرون آوردیم که در خانه ی پدربزرگ ماندگار شده بود. با وجود قدیمی بودن و بیدخوردگی، باشکوه است. می توان خود را از سر تا پا در میان آن پوشاند و از سرما مصون ماند. ما بلایای بسیار از سر گذرانده بودیم. از هیچ چیز نمی هراسیدیم و مصیبت های دیگری نیز در پیش داشتیم. دعاها را فراموش کرده بودیم. زندگی امیدها را از ما ستانده بود. دعاها و امیدها از میانمان رخت بربسته بودند، بی بازگشت. امروز زمانه ی دیگری است. من باید به سویی بروم و تو به سویی دیگر. ما این شنل کهنه را دو پاره خواهیم کرد.
درباره نینا بربروا
درباره نینا بربروا

نینا بربروا در ۲۶ ژوئیه ۱۹۰۱ از پدری ارمنی‌تبار و مادری روس در سن‌پترزبورگ به دنیا آمد. متعاقب انقلاب اکتبر و تحولات عمیق حاصل از آن بربروا به همراه همسر شاعرش ولادیسلاو خداسویچ روسیه را ترک کردند. ابتدا به برلین و سپس به نقاط دیگری در اروپا رفتند و در نهایت در سال ۱۹۲۵ در پاریس اقامت گزیدند، او مدتی اجازه کار در فرانسه را نداشت و مجبور بود با کارهایی چون خیاطی مخارج زندگی‌اش را تأمین کند.

در پاریس با هنرمندان و نویسندگان دیگر روسی در تبعید مانند آنا آخماتووا، ولادیمیر ناباکوف، بوریس پاسترناک، مارینا تسوتایوا و ولادیمیر مایاکوفسکی حشر و نشر و معاشرت داشت. در طول اقامت در پاریس داستان‌کوتاه می‌نوشت و انتشارات روسی خارج از کشور آنها را منتشر می‌کرد.

نظر کاربران در مورد "کتاب شنل پاره"
6 نظر تا این لحظه ثبت شده است

نینا بربروا در این کتاب به معنای واقعی کلمه و بصورت کاملا حقی، در هر صفحه‌ی کتاب، خط به خط، جمله به جمله، و بین هرکلمه، فقر رو توصیف می‌کنه. دنیایی که در اون داشتن رویا و آرزو هم جرئت می‌خواد! واقعا توصیفش از فقر حق و عالی بود. و اگر کتاب‌های شرح حال موضوعی رو دوست دارید، این کتاب با موضوع «فقر» پیشنهاد میشه.🫠🖤

1403/09/11 | توسطT.me/RoyRoyChannel
0
|

اول اینکه توجه کنین داستان کوتاه ست و واقعا خندم میگیره بعضی‌ها میان از کوتاه بودنش ایراد میگیرن جوری که انگار از قبل نمی‌دونستن چه کتابی رو انتخاب کردن ! ( توجه کنین که البته درست میگن ولی نباید از داستان کوتاه انتظار پختگی و تکمیل بودن رمان رو انتظار داشت ) در مورد داستان بخوام نظر بدم باید بگم که غمگین، سرد، تلخ، رئال، دردناک، خاطره گونه بود و از اونجایی که نظر بقیه رو هم تایید کردم باید در ادامه بگم که خیلی از این حسی هایی که درموردشون صحبت کردم کامل نمیشن و حس قوی رو ایجاد نمیکنن یعنی جوری نمیشی که (اگر آدم احساسی ای باشی ) گریه کنی ولی میتونی جای ساشا (کارکتر اصلی ) خودت رو بذاری تا حدی براش دل بسوزونی و ترحمی براش در دلت ایجاد کنی . *** در مورد خود داستان ( البته بدون اسپویل و به طور کلی ) باید بگم که در 1920 روسیه شروع میشه و در مورد نسلی به اصطلاح سوخته ، بی رویا ، بدون آینده ای روشن ، در مورد نسلی که تحت تاثیر اقتصاد ضعیف و شرایط اسفناک زندگی در روسیه امید خاصی به زندگی ندارن و انگار از اجبار زندگی میکنن . کاراکتری رو میبینیم که شاید رویا کوچکی داشته باشد ولی آنقدری انرژی ندارد آنقدری قوی نیست که به واقعیت تبدیلش کند کاراکتری رو میبینیم که سختی هارو پذیرفته از خوشی‌ها زده کارکتری رو میبینیم که ..... ** در آخر سر باید بگم داستان کوتاه بی نظیری نیست که بهتون پیشنهاد بدم و داستان ضعیفی نیست که از خوندنش منصرفتون ! ولی از اونجایی که وقت زیادی نمیگیره خوندنش خالی از لطف نیست . ( ولی از این سبک داستان‌ها درمورد فقر و اوضاع بد جامعه کم نیست بین نویسنده‌ها مثلا استاین بک ) * در مورد ترجمه باید بگم که از فرانسوی است ولی با این نکته که خود ترجمه فرانسوی با نظر مستقیم نویسنده تایید شده ( خود اثر روسی ست ) پس به احتمال زیاد از لحاظ ترجمه اصیل و مستقیم بودن ایرادی بهش وارد نیست .

1402/10/08 | توسطامیر
4
|

قیمت سه برابر شده😐

1402/04/19 | توسطسجاد اثری
4
|
پاسخ ها

نشر ماهی خیلی بی رحمانه قیمت میده جدیدا

1402/09/12|توسطامیر
4

داستانی سرد و غم انگیز اما خواندنی

1399/07/08 | توسطمحمد جواد آزادی مقدم
0
|

بخش نخست در روسیه می‌گذرد و شرح سال‌های کودکی راوی است. بخش دوم روایتگر جوانی و میانسالی او در فرانسه است.

1399/04/16 | توسطاشکان سفالی
1
|

«شنل پاره» روایت نسلی بی‌رؤیا است، نسلی تباه‌شده، نسل انقلاب روسیه و جنگ‌های بزرگ جهانی. ساشا، راوی داستان، نُه ساله بود که مادرش درگذشت و در عرض دو ماه زندگی آن‌ها را زیر و رو کرد. او با خواهر و پدرش زندگیشان را در سال‌های سخت پس از انقلاب روسیه از سر گرفتند. ساشا بسیار دلبسته‌ی خواهرش بود، اما میان این دو کم‌تر گفت‌وگویی در می‌گرفت. آریان، خواهر ساشا، نُه سال از او بزرگ‌تر بود و فقط چند سال پس از درگذشت مادرشان با مردی ۳۰ ساله ازدواج کرد و از خانواده جدا شد. این داستان مختصر از دو بخش تشکیل شده است:

1399/04/16 | توسطاشکان سفالی
2
|