1. خانه
  2. /
  3. کتاب خانه ماتریونا

کتاب خانه ماتریونا

4.83 از 3 رأی

کتاب خانه ماتریونا

Matryona's Place
٪10
55000
49500
معرفی کتاب خانه ماتریونا
کتاب خانه ماتریونا، رمانی نوشته ی الکساندر سولژنیتسن است که اولین بار در سال 1963 انتشار یافت. راوی این داستان جذاب، یک معلم ریاضی است که قبلاً در اسارات «گولاگ» (اداره کل اردوگاه های کار و اصلاح اتحاد جماهیر شوروی) بوده است. او کاری را در مدرسه ای واقع در یک مزرعه ی اشتراکیِ بزرگ می یابد. پس از این اتفاق، ماتریونا به راوی، جایی را در خانه ی کوچک و رو به ویرانی خود پیشنهاد می کند. راوی این پشنهاد را می پذیرد و آن ها در کنار هم در یک اتاق مشغول زندگی می شوند. راوی، میان زندگی کارگران این مزرعه با زندگی کارگران و بردگانِ زمین‌داران در دوران قبل از انقلاب، تفاوت چندانی نمی بیند. ماتریونا با دستمزدی ناچیز و یا حتی بدون دستمزد در مزرعه کار می کند. او مجبور می شود بخشی کوچک از خانه ی خود را به یکی از آشنایانی بدهد که قصد دارد از چوب آن، برای ساخت خانه ای دیگر در روستا استفاده کند. کشاورزانی مست با تراکتوری که بدون اجازه برداشته اند، تصمیم می گیرند که چوب ها را شبانه انتقال دهند. اما در همین حین، رقم خوردن اتفاقی غیرمنتظره روند داستان را تغییر می دهد.
درباره الکساندر سولژنیتسن
درباره الکساندر سولژنیتسن
آلکساندر ایسائویچ سولژنیتسین، زاده ی ۱۱ دسامبر ۱۹۱۸ و درگذشته ی ۳ اوت ۲۰۰۸، نویسنده ی مشهور اهل روسیه و برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۰ میلادی است. وی به خاطر افشای جنایات جوزف استالین در رمان هایش، بیست سال را در تبعید گذراند.رمان های «مجمع الجزایر گولاگ» و «یک روز از زندگی ایوان دنیسویج» از شاهکارهای او هستند.آلکساندر سولژنیتسین در جنگ جهانی دوم به عنوان افسر توپخانه در ارتش اتحاد جماهیر شوروی خدمت کرده بود و به خاطر خدماتش، مدال افتخار دریافت کرده بود. اما در سال ۱۹۴۵ میلادی به خاطر نوشتن نامه ای در انتقاد از جوزف استالین مورد غضب قرار گرفت و هشت سال زندانی شد. وی پس از گذراندن هشت سال در ادوگاه های کار استالین، به قزاقستان تبعید شد و در آنجا به خاطر ابتلا به سرطان معده مورد درمان قرار گرفت.او در سال ۱۹۷۴ میلادی از اتحاد جماهیر شوروی اخراج شد و از آن جا به آلمان غربی و سپس به سوئیس رفت و در نهایت در ایالات متحده ی آمریکا ساکن شد.آلکساندر سولژنیتسین در ۳ اوت ۲۰۰۸ در محل باغ ییلاقی خود به نام تروئیتسه-لیکووا در حومه ی شهر مسکو به علت ایست قلبی درگذشت. او را در صومعه ی دانسکی به خاک سپردند. وی این محل را ۵ سال قبل از مرگش انتخاب کرده بود.
ویژگی های کتاب خانه ماتریونا
  • سولژنیتیسین، برنده جایزه نوبل ادبیات
نکوداشت های کتاب خانه ماتریونا

اثری جذاب.

Library Thing
قسمت هایی از کتاب خانه ماتریونا

تابستان 1956 بی آنکه مقصد خاصی را در نظر داشته باشم، از بیابانی گرم و پر گرد و خاک به روسیه بازگشتم. در هیچ جای روسیه کسی انتظارم را نمی کشید، چون 10 سال ناقابل بود که پا به آنجا گذاشته بودم. فقط دلم می خواست به مناطق مرکزی بروم که در آن خبری از گرما نیست و صدای برگ درختان جنگل به گوش می رسد. دلم می خواست در اعماق روسیه و دور از چشم دیگران جای بگیرم، البته اگر چنین جایی وجود می داشت.

هنگامی که از پله های اداره ی تحصیلات عمومی ایالت ولادیمیر بالا رفتم و پرسیدم بخش کارگزینی کجاست، با تعجب دیدم که کارمندان اینجا نه پشت درهای چرمی سیاه رنگ، بلکه پشت پارتیشن های شیشه ای، شبیه آنچه در داروخانه ها هست، نشسته اند. به هر حال، با کمرویی به پنجره ی کوچک نزدیک شده، خم شدم و پرسیدم: «ببخشید، شما احتیاج به معلم ریاضی ندارید؟ منظورم در جایی دور از ایستگاه راه آهن است. قصد دارم برای همیشه اینجا بمانم.» مدارک مرا حرف به حرف وارسی کردند. از این اتاق به آن اتاق رفتند و با جایی تماس گرفتند. برای آن ها هم غیرعادی و کم سابقه بود. تقاضا همیشه برای کار در شهر بود، آن هم تا حد امکان شهرهای بزرگ. سرانجام گفتند که می توانم به منطقه ی کوچکی به نام «ویوکایه پله» (دشت مرتع) بروم. شنیدن نامش هم کافی بود تا شادی و وجد وجودم را فرابگیرد و نام با مسمایی بود. ویوکایه پله، واقع در آبکندها و نیز تعدادی تپه دیگر، محصور در میان جنگل دارای برکه و آب بند، درست همان جایی بود که زندگی و مرگ در آن هر دو شیرین است.

خانه ی ماتریونا در همان نزدیکی بود. خانه ای بود با چهار پنجره کوچک روی دیواری سرد و بی روح و نه چندان زیبا، سقفی چوبی و شیب دار از دو طرف و پنجره تزیین شده اتاق زیر شیروانی. این خانه نسبتا مرتفع و با هجده ردیف الوار ساخته شده بود ولی تخته های سقف پوسیده بود و الوارهای دیوارها و در، که زمانی مستحکم بوده اند، به رنگ خاکستری درآمده و لایه رویی شان پوک شده بود. در ورودی بسته بود، ولی راهنمای من به جای این که در بزند، دستش را از پایین داخل کرد و چفت را که سد محکمی در مقابل احشام و آدم ها نبود، باز کرد.

مقالات مرتبط با کتاب خانه ماتریونا
«الکساندر سولژنیتسن»، روایتگر زندگی در زندان های شوروی
«الکساندر سولژنیتسن»، روایتگر زندگی در زندان های شوروی
ادامه مقاله
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن

در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.

برترین نویسندگان در «ادبیات روسیه»
برترین نویسندگان در «ادبیات روسیه»

نویسندگان پرتعدادی در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.

اعتیاد ما به ادبیات داستانی: چرا انسان به داستان ها نیاز دارد؟
اعتیاد ما به ادبیات داستانی: چرا انسان به داستان ها نیاز دارد؟

به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند

آثار کلاسیک، پنجره ای رو به میراث و گذشته ی بشر
آثار کلاسیک، پنجره ای رو به میراث و گذشته ی بشر

وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند

نظر کاربران در مورد "کتاب خانه ماتریونا"
7 نظر تا این لحظه ثبت شده است

درود بر دوستان این داستان در کتاب (بیست بیست) که مجموعه‌ی بیست داستان کوتاه از بیست نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل می‌باشد توسط انتشارات گل آذین با ترجمه‌ی اسدالله امرایی پیش از این منتشر شده است.

1403/04/29 | توسطمحسن بابواعظمی
1
|

درود بر دوستان این داستان در کتاب (بیست بیست) که مجموعه‌ی بیست داستان کوتاه از بیست نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل می‌باشد ، و توسط انتشارات گل آذین با ترجمه‌ی اسدالله امرایی نیز پیش از این منتشر شده است.

1403/04/29 | توسطمحسن بابواعظمی
1
|

رمانِ کوتاهِ خانه‌ی ماتریونا، داستانی ست از کیفیات ذهنی و روابط اجتماعیِ طبقه‌ی ِموژیکِ روس که در پس زمینه‌ی آن، نقدی بر انقلاب اکتبر جریان دارد. و اینکه چگونه این انقلاب زندگی آدمها را عملأ بهتر که نمی‌کند هیچ، بلکه عمومأ بدتر از وضع سابق کرده است. داستان ریشه در زندگی خود نویسنده دارد و برگرفته از تجربه ای واقعی است.البته غیر از این نوول، چند جستارِ ادبی یا بقول سولژنیتسن (و یا شاید مترجم!) "خرده ریزها" هم در اثر گنجانده شده است که بلحاظ محتوا و مضمون تقریباً ربطی به داستان اصلی ندارد ولی از آنجایی که به شناختِ دنیایِ ذهنی و جهان بینیِ نویسنده کمک میکند، میتواند مفید واقع شود.

1401/06/12 | توسطاشکان نعمت زاده
3
|
پاسخ ها

اصلاح میکنم، خرده ریزها جستارهای کوتاه ادبی نیستند بلکه اشعار منثوری هستند که در سال ۱۹۷۱ در کتابی تحت عنوان "داستانها واشعار منثور" ترجمه مایکل گلنی، نیویورک: انتشارات فارار، استراوس و ژیرو، به چاپ رسیده اند. منبع: ویکی پدیای انگلیسی

1402/08/30|توسطاشکان نعمت زاده - کاربر سایت
2

سولژنیتسن برای من نماد ادمی هست که نهایت تلاشش رو میکنه تا به دنیا و ادمهاش خوشبین باشه ولی در مقابل دنیا ادمهاشم تمام تلاششونو میکنن تا از این امید دست برداره.حکایت خانه ماتریونا چکیده همین جدال همیشگی نویسنده با دنیای اطرافشه.پیرزنی که در پرت‌ترین جای ممکن وتنهاترین شکل ممکن با قلب پاکش روزگار میگذرونه ولی انگار همه عالم و آدم زور میزنند تا اون یه نقطه کوچولو خیرخواهی و مهربونی رو هم از میون ببرند تا سیاهی مطلق حاکم بشه

1399/12/01 | توسطرضا روستا
12
|

بخشی از خرده ریز " اندیشه‌های شبانه":در اردوگاه رسم است که در طول روز استخوان هایت را خرد و خسته کنی وشب هنگام،تا سر بر بالش کاه میگذاری،فریاد(( برپااا!)) را بشنوی.هیچ خبری از اندیشه‌های شبانه نیست.در زندگی امروزی مان نیز،که آشفته،سرگیجه آور و سرشار از خرده چیزهای بی ارزش است،اوضاع از همین قرار است.در طول روز،افکارمان مجال رشد و بلوغ نمی‌یابندو آن‌ها را به فرصتی دیگر می‌اندازیم.لیک شب هنگام باز میگردند تا سهم خود را طلب کنند.کافیست بر غشای دور ذهنمان شکافی افتد تاآنها بی امان وآشفته بر ما بتازند

1399/04/31 | توسطم. حسینی
5
|

اما همزمان اطرافیان این زن توجه چندانی به او ندارند و زمانی متوجه اهمیت حضور او میشوند که دیر شده.13 عنوانی که در آخر کتاب به عنوان خرده ریز آورده شده نیز بسیار جالب هست. مفاهیمی که اکثرا در یک صفحه توصیف شده و در عین شاعرانگی خواننده را به فکر وا میدارند.

1399/04/31 | توسطم. حسینی
5
|

کتاب شامل یک داستان و همچنین 13 عنوان نثر شاعرانه با نامهای صاعقه، سیاه کاج، پیری، شرمساری و غیره هست.روایت داستان ماتریونا به صورت اول شخص و از زبان ایگناتیچ - زندانی سابق اردوگاه اجباری- که در خانه پیرزنی به نام ماتریونا ساکن میشه تا به تدریس ریاضی در این دهکده مشغول بشه.چیزی که این داستان را متمایز میکنه و خواننده را با خود همراه میکنه نوع سادگی و آرامشی است که در زندگی این زن وجود داره و بخشندگی و انسانیتی که در لحظات سخت در داستان به بهترین نحو شرح داده میشه

1399/04/31 | توسطم. حسینی
6
|