من آمده ام اینجا و در میان یکی از بزرگترین تحولهای سرنوشت خودم و ایل و تبارم هستم. آمده ام این گوشه، در این تاریکی، در این باران بد، لب این رودخانه ی مست، کنج این آشغالدونی و دارم عربی گریه می کنم. زبان فارسی به دردم نمی خورد. [...] من در مرکز طوفان واقعیتم که البته هنوز زبانی برایش اختراع نشده و هیچ کس اهمیت نمی دهد! در صدر دوران چه کنم چه نکنم.
به خاطر شب آخرهفته، ترافیک خیلی سنگین است و به نظر می رسد مردم دنیا از هر طرف می ریزند توی پاریس. پاریس برای همه آخر خط است. هرکس خسته و مانده و رانده است و هرجا هست آخر می آید اینجا. هیچ کس از پاریس اگر عقل داشت هیچ جا نمی رود. فقط منم که ناشناس در غروب از پاریس محو می شوم. دلم می خواهد لیلا آزاده با ما بود.
پاریس مامن سنتی و تاریخی ناراضیان تاریخ بشر است.
داستان چندان پرکشش نیست ولی بیکشش هم نیست. دید و لذت خاصی هم بهت نمیده ولی دید و لذت خاصی رو هم ازت نمیگیره. از جنس رمانهای هنریِ عامهپسند است، هم چیزی از فخامت دارد و هم چیزی از پیشپاافتادگی.
از خوندنش لذت نبردم... 😩یه جاهایی اینقدر الکی داستان رو کش داده بود که حوصله ات سر میرفت ... خیلی از صفحات رو نمیخوندم تا بره جلو، با نخوندنش هم چیزی رو از دست نمیدادم... در کل اینکه نه بالا و پایینی داشت نه نقطه اوجی نه.... 😩 روی یه خط راست و کسل کننده پیش میره....😕
رمان ساده و جذابی هستش، من پیشنهاد میکنم بخونید.
از کجای رمان خوشت اومده عزیزم؟مگه اینکه قبلا هیچی کتاب نخونده باشی فک کنی حالا یکی پیدا کردی باحاله!اصلا پیشنهاد نمیکنم.فقط نقشه کاملی از پاریس و جغرافیای جنگی ایران میده و معرفی انواع مشروبات.کلا پراز چرندیات است.حیف وقت