نویسنده در این رمان به توصیف جامعه ای پرداخته که در آن فشارها و تنش ها حاصل از جنگ تحمیلی بر مردم وارد م شود. رمان از دیدگاه اول شخص و به شیوه خاطره نویسی از سوی جلال آریان که خود به نوعی همزاد نویسنده است روایت می شود. بیانی ساده، سر راست، طبیعی، بذله گو، همراه با توصیف دقیق محافل و مجالس، زبانی طنزآلود، تند و گاه شاعرانه، لحنی منتقدانه آمیخته با کنایه های سیاسی، رمان های فصیح از جمله زمستان 62 را برای خواننده جذاب نموده است
در این رمان یکی از ویژگی های رمان «زمستان 62» گزارش دهی دقیق هست (لزوما این گزارش دهی به مثابه ارزش های ادبی روایی نیست و بگذارید در همین چهارچوب گزارش دهی آن را بررسی کنیم و قابلیت هایش را یادآوری کنیم)، به ویژه نویسنده گزارش درخوری می دهد از اهواز که انصافا رعایت انصاف را کرده است (لااقل در بعد ترکیب جمعیتی). این آن چیزی است که نظرگاه نویسنده را در بی طرفی یاری داده است
اما اگر به تاریخ علاقمند باشید، یا بهتر از آن، بخواهید با جوهره ی این طبقه ی نامرئی شده از خلال سطرهای ادبیات آشنا شوید، "جلال آریان ها" کتاب هایی هستند که حتما باید آنها را مطالعه کنید. سرگذشت طبقه ای که با نسخه ی حکومتی شاهنشاهی تربیت شدند و بعد با تغییر حکومت متوجه شدند هر آنچه که به عنوان راه و روش زندگی آموخته اند "نامطلوب" است.
دیوانگی محض است، ولی با من می آید آبادان. برای کسی که تازه شش روز است از ناراحتی قلب و ریه و سه شب در «سی سی یو» بلند شده، این پرواز سقوط آزاد با زیرشلواری است از سفینه ی فضایی اقبال. اما می خواهد بیاید و من نمی توانم منصرفش کنم؛ و می آید. یکی لابد از این جهت که یک فرار و سرگرمی از عبوسی و بی تحرکی مرکز می خواهد که فکرش را مشغول کند، و دیگر اینکه مسأله ی سیل بچه هایی که به جنوب ایران می ریزند و و شهید و معلول می شوند جذبش کرده.
قلب لامصبم عملا شروع کرده به شلوغ کردن انگار به دیدار ژاژگابور هالیوود می روم
به کنار قبر بچه شهید ننه بوشهری می رویم و می ایستیم، فاتحه ای می خوانیم. منصور فرجام کنار من ایستاده و قد بلندش با کت اسپرت امریکایی و شلوار ساده گاباردین و بلوز سفید برفی یقه گرد و عینک دودی و صورت جوان و تیپ شرقی ایتالیایی اشرافی، به صحنه مرگ و شیون نمی خورد
باسلام زمستان ۶۲رمان معرکه ای هستش..چند بار خواندمش.دردفعات مختلف....فداکاری که آن جوان کرد بی نظیر بود قلم فصیح آدم را شوکه وشگفت زده میکند.خیلی خوشم آمد. ظاهراً از جنگ میگفت اما قضاوتی نداشت...من هم بسیار متأثر شدم در بعضی جاهای رمان....روحش شاد و یادش مانا که هست.
چقدر همراه این کتاب اشک ریختم
قیمتش بیشتر شبیه شوخیه!
نویسنده در انتهای داستان، قهرماناش، دکتر فرجام را در جنگ به دست مرگ میسپارد. با چنین دستکاریای، مداخلهیِ مهمی در فهم بهترِ وطنپرستی میکند. گویا برای او پشتِ هر شکلِ از وطنوطن کردن، نوعی ترومای شخصیِ انسانها خوابیده است
اسماعیل فصیح در رمانِ زمستان ۶۲ ، داستانِ زندگی دکتری را روایت میکند که در هنگامه یِ جنگ به ایران آمده و پایِ کار شده و بیهیچ زیادهخواهیای، شروع به راهاندازیِ کامپیوترها در اهواز میکند. نویسنده تا میانهی رمان به خواننده نمیگوید چرا دکتر به ایران بازگشته تا ذهن خواننده را مدام با وطنپرستی شخصیتِ داستاناش بازی دهد. در میانهی داستان مشخص میشود که دکتر فرجام نه بهخاطر وطن که برای فرار از تِرومای از دست دادن دوستدختر آمریکاییاش به ایران پناه برده و خیلی سریع در مناسبات جنگ حل شده است.
بسیار زیباست این کتاب
رمستان 62 را در دهه 60 خواندم چرا که با نویسنده از قبل آشنا بودم و قلمش، سبک و سیاقش عجیب بر دلم مینشیند تا جایی که آثارش را حداقل دوبار خوانده ام. این رمان شاهکار است.
زمستان ۶۲ فوق العاده بود ، جزو معدود کتابهای مربوط به جنگ تحمیلی که بدون جهت گیریهای حزبی و سیاسی نوشته شده و چقدر ملموس داستان جلو میره و اجازه نمیده کتاب رو زمین بگذاری .