«رز» در مهمانی پسرعمویش دوست او «نعیم» را ملاقات کرد. نعیم مردی سیاسی و به دنبال ارتقاء مقام بود. تا این که سرانجام سمت معاون سیاسی را به او دادند. بعد از آن نعیم مجبور بود دختری را که واجد شرایطی خاص است به همسری برگزیند و برای مدتی به خارج از کشور برود. این اتفاق باعث شد رز کمکم از نعیم فاصله بگیرد. او در یک آژانس هواپیمایی مشغول به کار و در آنجا با «فرزان» آشنا شد و تصمیم به ازدواج با او گرفت؛ غافل از این که وقتی برای چند روز به مسافرت رفته بود، فرزان طی تصادف، از دنیا رفت و این اتفاق زندگی رز را دگرگون کرد.
کتاب رز کبود