1. خانه
  2. /
  3. کتاب تو را بیشتر دوست دارم

کتاب تو را بیشتر دوست دارم

نویسنده: لیسا گاردنر
4.2 از 1 رأی

کتاب تو را بیشتر دوست دارم

Love You More
انتشارات: جمهوری
٪15
170000
144500
معرفی کتاب تو را بیشتر دوست دارم
یک سوال، یک تصمیم، و در کسری از ثانیه برایان داربی در کف آشپزخانه مرده است. همسر او، که پلیس ایالتی تسا لونی است، ادعا می کند که برای دفاع از خود به او شلیک کرده است و کبودی هایی در بدن دارد که می تواند ادعای او را اثبات کند. برای کارآگاه جانباز D. D. Warren باید یک پرونده باز و بسته باشد. اما دختر شش ساله آنها کجاست؟
هنگامی که تحقیقات مربوط به قتل در جستجوی یک کودک گمشده در سرتاسر کشور پخش می شود، د.د وارن باید با عاشق سابق خود، بابی دوج، همکاری کند تا عملکرد داخلی ذهن یک سرباز و در عین حال اسرار خانوادگی او را کشف می کند. آیا یک افسر پلیس آموزش دیده واقعا به همسر خود شلیک می کند؟ و آیا مادر به فرزند خود آسیب می رساند؟
برای تسا لونی ، هنوز بدترین اتفاق نیفتاده است. او در حال رفتن به تنگه ای است، که به جایی منتهی نخواهد شد، و نمی توان به کسی اعتماد کرد، زیرا زمان در حال اتمام است. او یک هدف دارد و از تمام آموزش های خود و نیز هر ترفندی که می شناسد استفاده می کند تا آنچه باید انجام شود را انجام دهد. هیچ فداکاری ای خیلی بزرگ نیست، هیچ عملی غیرقابل تصور نیست. مادر می داند چه کسی را دوست دارد. و دیگران باید بهای آن را بپردازند.
درباره لیسا گاردنر
درباره لیسا گاردنر
لیسا  گاردنر رمان نویس شماره 1 نیویورک تایمز است. او که یک کارمند بخش تحقیقات بود که علاقه خود را در داستان های پلیسی یافت و ذهنش را به یک نویسنده هیجانی عالی تبدیل کرده است. آخرین اثر او ، "هرگز نگو" است. لیسا  با دو توله سگ بازیگوش و یک سگ نجات در کوههای نیوهمپشایر زندگی می کند. لیسا  هنگامی که در حال نوشتن نیست دوست دارد پیاده روی کند، کریباج بازی کند و البته مطالعه کند!
ویژگی های کتاب تو را بیشتر دوست دارم
  • نامزد دریافت جایزه ی بهترین رمان معمایی گودریدز سال 2011
نکوداشت های کتاب تو را بیشتر دوست دارم

یکی از بهترین نویسندگان هیجانی در بازار، بهترین کتاب خود را تا به امروز نوشته است.

Associated Press

شخصیت های گاردنر کاملا ترسیم شده اند. . . و داستان سرایی و طرح گیج کننده او برای طرفداران هارلان کوبن جذاب خواهد بود.

Publishers Weekly
قسمت هایی از کتاب تو را بیشتر دوست دارم

حق با او بود. همه چیز در آخر به همین ختم می شد. این که چه کسی را دوست داری و چقدر حاضری به خاطرش خطر کنی. فریاد زد:«تفنگ! یالا لعنتی!» به دختر شش ساله ام فکر کردم. به عطر موهایش، به بازوهای لاغرش که دور گردنم حلقه می کرد، به زنگ صدایش وقتی هر شب او را در تخت می خواباندم و پتو را رویش می کشیدم. همیشه آرام می گفت:«دوستت دارم مامان» من هم دوستت دارم عزیزم، دوستت دارم. من هم دوستت دارم عزیزم، دوستت دارم. دستش را تکان داد تا کمربند و اسلحه ام را که در غلاف چرمی اش بود بگیرد. این آخرین فرصت بود. برای یک ثانیه توی چشم شوهرم خیره شدم. اون کیه که دوستش داری؟ تصمیم را گرفتم. کمربند نظامی ام را روی میز آشپزخانه گذاشتم. او اسلحه زیگ زاورم را قاپید و شلیک کرد.

مادران نزدیک می مانند، پدران رها می کنند. شاید این طریق زندگی باشد.

این الگوی زندگی من بود: دوست داشتن مردانی که شایسته من نبودند و با دانستن آن نیز، هنوز عشق آنها را آرزو می کنم.

لحظه سختی است که مجبورید با دلخوری خود مقابله کنید.

مقالات مرتبط با کتاب تو را بیشتر دوست دارم
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
آشنایی با عناصر «داستان نوآر»
ادامه مقاله
لذت کشف حقیقت در داستان های جنایی
لذت کشف حقیقت در داستان های جنایی

داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»

نظر کاربران در مورد "کتاب تو را بیشتر دوست دارم"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

داستان جالبی بود. ترجمه هم خوبه.

1403/03/23 | توسطرضا غلامی
0
|