اثری شگفت انگیز از نظر تخیل و تسلط بر لحن.
رمان مسحورکننده ی «منگستو».
تأثیرگذاری عاطفی کتاب «منگستو» ماندگار است.
از اون روز همه ی مردم شهر فکر می کردن آزاد هستن و می تونن در مورد سرزمین های خارجی، کشورهایی که در موردشون چیزی خونده بودن یا جاهایی که اصلا وجود خارجی نداشتن، معشوق هایی که هنوز با اون ها ملاقات نکرده بودن، شوهرها یا همسرهای بهتری که آرزو می کردن، خونه های بزرگ تری که دوست داشتن یه روز داشته باشن، رویاپردازی کنن. خلاصه، مردم بدون این که اون مرد جوون رو بشناسن، زندگی خودشون رو بهش سپردن. تمام قدرتی که می خواست رو بهش دادن و با وجود این که شناخت کافی ازش نداشتن، او رو پادشاه خودشون کردن.
هفته ها، ماه ها و سال ها گذشت. مردم رویای زندگی روی سطح ماه و خورشید رو می دیدن. رویای قصرهایی که روی ابرها ساخته شده بود، رویای بچه هایی که هیچ وقت گریه نمی کردن و همین طور که مردم هر شب این رویاها رو توی خواب می دیدن، پادشاهشون هر شب بخشی از شهر رو حذف کرد.
یه شب یکی از پارک ها ناپدید شد. یه شب، تپه ای که بهترین دید رو به شهر داشت، ناپدید شد. خیابون ها و بعد خونه ها شروع به ناپدید شدن کردن. به زودی آدم هایی که از این ناپدید شدن ها شکایت می کردن هم ناپدید شدن.
قشنگ بود:)