با نثری زیبا.
تصویری بی پرده، صادقانه و قدرتمند از مرگی آهسته.
اثری نوشته ی یکی از تأثیرگذارترین اندیشمندان نسل خود.
ما نه،انسان بدین سبب نمی میرد که به دنیا آمده، زندگی کرده و پیر شده، بلکه به علتی می میرد. دانستن این که مامان به علت سن و سالش به مرگ نزدیک بود، از این غافلگیری دهشتانک نکاست.
او یک غده ی سرطانی داشت. سرطان، انسداد شریان و نارسایی های ریوی همان قدر سبعانه و پیش بینی ناپذیرند که از کار افتادن موتور هواپیما در سینه ی آسمان. مادرم در آن انزاوی احتضار همه را تشویق به خوشبختی می کرد و بهای بی نهایت هر لحظه را می دانست. پافشاری بیهوده اش نیز پرده ی اطمینان بخش ابتذالات روزمره را می درید. هیچ مرگی طبیعی نیست.
بدبختی اینجاست که اگرچه همه باید مرگ را ملاقات کنند، هر کسی این ماجراجویی را در انزوا تجربه می کند.
خواندن زندگینامه افراد موفق و حتی افراد غیر موفق برای همه ما لازم است. اما واقعا چه فایده مهمی برای ما دارد؟
«خانم ها، شما همه چیز را به او مدیون هستید!» این جمله، تیتر روزنامه ای است که خبر درگذشت سیمون دوبووار را در آپریل سال 1986 به اطلاع همگان رساند.
من برای انتشارات ماهی رو خوندم و واقعا لذت بردم از نثر جادویی ، روان و شاهکاری که احساسات آدم رو برانگیخته میکنه. ترجمه آقای سیروس ذکا هم عالی بود.
من نسخه نشر نگاه با ترجمه آقای امین موید را خواندم.ترجمه خوبی بود.اینکه مرگ و زندگی چقدر در هم تنیده اند و مرگ در اطراف ما؛ ما را همراهی میکند و فقط زمان؛ حائلی بین ماست.اینکه با تمام اعتقاد به دنیای پس از مرگ باز از مواجهه با آن هراس داریم و... زندگی همچنان گوهر ارزشمندی است.
راستش رو بخواین وقتی نظرهای دیگه سایت رو میبینم سختمه نظر واقعیم رو بگم ، نمیدونم شاید من بد و سریع خوندمش شاید من نفهمیدم و شاید باب میل من نبود . ولی بذارین در مورد کتاب یه ذره صحبت کنم ، اونم اینکه کتاب تا حد زیادی شبیه مرگ ایوان ایلیچ تولستوی هست ولی با یکسری تفاوتها مثل اینکه در مرگی بسیار آرام داستان از سمت دختر آدم محتضر روایت میشه ولی در مرگ ایوان ایلیچ از سمت راوی و خود ایوان ، ولی جالب اینجاست که من مرگ ایوان ایلیچ رو دوست داشتم ! کتاب سبک مستند طور و زندگی نامه ای داره ، به نظرم هیجان خاصی نداره کتاب ، ولی تولستوی بهتر تونسته عواطف و احساست یه آدم محتضر رو نشون بده
ترجمه سیروس ذکاء از انتشارات ماهی رو بخونید . نسخه انتشارات نگاه سانسور زیادی داره .
نشر نگاه سانسور نداره. نشر ماهی قطعش جیبی هست
کتاب زیر ۱۰۰ صفحه سانسور زیاد!؟ پس چی مونده ازش؟
بسیار کتابی تاثیرگذار ولی غم انگیز.از خواندنش لذت میبرید.ممنون از ایران کتاب
کتاب زیبا و غم انگیزی بود و من از خواندنش لذت بردم
واقعا شایسته بهترین کتاب دوبووار از نظر ژان پل سارتر بود.
در این کتاب دبووار به زیبایی به شرح آخرین روزهای زندگی مادرش که با او اختلاف عقیده داشت میپردازه. در واقع در این کتاب خواننده با روایت زندگی و خاطرات مادر دبووار مواجه میشه و نویسنده به خوبی احساسات مادرش و نظرش را درباره زندگی و مرگ مطرح میکنه.