با نثری باشکوه.
بهترین اثری که خانم دوبووار تا به حال نوشته است.
شگفت انگیز.
ادبیاتی که واقعیت را در خدمت تخیل قرار می دهد، این امکان را ایجاد می کند که انسان از واقعیت انتقام بگیرد.
در یکی از بعد از ظهرهای ژانویه در خانه ی سارتر تنها بودم که تلفن زنگ زد. لانزمن به من خبر داد که کامو بر اثر تصادف اتومبیل کشته شده است. او به همراه دوستی از جنوب بر می گشته که به درخت چناری خورده و در دم جان سپرده است. گوشی را گذاشتم. راه گلویم بند آمده بود، لب هایم می لرزید. به خود گفتم گریه نخواهم کرد، او دیگر برایم چیزی نبود.
آن شب برنامه ام این بود که به تماشای «همشهری کین» بروم. پیش از وقت به سینما رسیدم و در کافه ی مجاور در خیابان اپرا نشستم. مردم بی اعتنا به عنوان درشت صفحه ی اول و عکسی که کورم می کرد، روزنامه می خواندند. به زنی می اندیشیدم که کامو را دوست داشت و به عذابی ناشی از دیدار این چهره ی همگانی نقش بسته در هر گوشه ی خیابان. چهره ای که به نظر می رسید همان قدر به همه تعلق دارد که به این زن. ولی دیگر دهانی ندارد که عکس این مطلب را به او بگوید.
خواندن زندگینامه افراد موفق و حتی افراد غیر موفق برای همه ما لازم است. اما واقعا چه فایده مهمی برای ما دارد؟
«خانم ها، شما همه چیز را به او مدیون هستید!» این جمله، تیتر روزنامه ای است که خبر درگذشت سیمون دوبووار را در آپریل سال 1986 به اطلاع همگان رساند.
من ب شدت دنبال کتاب خاطرات هستم،لطفا سریع اطلاع رسانی کنین زمان موجود شدنشو
اطاعت تیمسار