کتاب خطای نسل ها

Fault Lines
کد کتاب : 13405
مترجم :
شابک : 978-600-367-429-5
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 352
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

نامزد جایزه گنکور دبیرستانی ها

برنده جایزه ی فمینا سال 2006

معرفی کتاب خطای نسل ها اثر نانسی هوستون

کتاب خطای نسل ها، رمانی نوشته ی نانسی هوستون است که اولین بار در سال 2006 منتشر شد. سول، کودکی بااستعداد و شگفت انگیز است که مادرش اعتقاد دارد آینده ی بسیار روشنی پیش رویش است، تا حدی به این خاطر که سول نیز مانند پدرش، مادربزرگش، و مادر مادربزرگش، لکه ای مادرزادی روی بدنش دارد. وقتی خانواده ی سول به سفری غیرمنتظره به آلمان می روند، اسراری درباره ی پیشینه ی آن ها در خلال جنگ جهانی دوم سر از خاک برمی آورد. به نظر می رسد که لکه های مادرزادی، تنها چیزی نبوده که در این خانواده از نسلی به نسل دیگر به ارث رسیده است. داستان کتاب خطای نسل ها، از سواحل غربی ایالات متحده تا شرق، و از حیفا تا تورنتو و مونیخ را دربرمی گیرد و در انتها، حقیقتی عجیب را درباره ی ریشه های این خانواده برملا می کند.

کتاب خطای نسل ها

نانسی هوستون
نانسی هوستون، زاده ی ۱۶ سپتامبر ۱۹۵۳، نویسنده ای کانادایی است. هوستون آثارش را هم به زبان فرانسه و هم انگلیسی می نویسد. او همسر سابق «تزوتان تودوروف» (تاریخ نگار فرانسوی) است و از این ازدواج دو فرزند دارد. هوستون در حال حاضر با نقاشی سوئیسی زندگی می کند. از او ۲۵ اثر داستانی و ۱۴ اثر غیرداستانی به چاپ رسیده است.
نکوداشت های کتاب خطای نسل ها
A profound and poetic story.
داستانی ژرف و شاعرانه.
Barnes & Noble

Masterful and ambitious.
استادانه و بلندپروازانه.
Salon

A masterpiece of unconventional form.
یک شاهکار با فرمی نامتعارف.
The San Francisco Chronicle

قسمت هایی از کتاب خطای نسل ها (لذت متن)
برای مامان، آواز همانند شادی، دویدن با پای برهنه روی ساحل بی پایان شنی بود... انگار صدایش داستانی را تعریف می کرد، نه تنها داستان زندگی خودش، بلکه داستان زندگی بشریت با جنگ ها و قحطی هایش، نبردها و سختی هایش، پیروزی ها و شکست هایش. گاهی به موج هایی تهدیدآمیز تبدیل می شد. همچون اقیانوسی که از طوفان به خروش آمده بود، گاهی همانند آبشاری از صخره سرازیر می شد و فوران می کرد تا سراسیمه به سوی دره ای تاریک و باشکوه پیش رود... مادرم تک بود؛ الهه ای با آوازی ناب.

پدربزرگ می گفت: «گاهی چاره ای نداریم، یا باید کشت یا کشته شد، نکته همین است.» در دعای فیض و برکت، پدربزرگ از خدا می خواست تا از پدر و لوتار در برابر دشمن محافظت کند و این حرف عذابم می داد. چون قطعا خانواده های روسی هم از خدا می خواستند که مردانشان را در برابر دشمن حفظ کند، فقط وقتی آن ها می گفتند دشمن، در مورد ما صحبت می کردند و در کلیسا، وقتی کشیش می گفت که باید برای هیتلر دعا کنید، به مردم در کلیساهای روسیه فکر می کردم که برای پیشوای خودشان دعا می کردند.