رمانی زیبا درباره ی رنج های مهاجرین آفریقایی در فرانسه.
پراحساس و تشویش آور.
اثر رمان نویسی که از کاوش در غایت های رنج انسان، هراسی ندارد.
نمی دانست که شر می تواند نگاهی مهربان داشته باشد، و می توانست با دخترکی دل آرام همراه شود و در عشق دست و دل بازی کند.
و کسی به پیشواز آمد یا بی هدف بر ایوان خانه ی بزرگ بتنی ظاهر شد، در تراکم نور ناگهانی بسیار شدیدی که انگار در بدن پوشیده در لباس روشنش تولید می شد و بر خودش می پاشید.
با همه ی این ها، حالا در انتهای روز، این مرد درخشان و سرافکنده در برابرش پدیدار شده بود، که گویی ضربه ی پتک غول آسایی بر سرش، اندازه های متناسبی را که نورا به یاد می آورد، به اندازه های مردی درشت اندام و بدون گردن، با پاهای سنگین و کوتاه کاهش داده بود.
به نظر من ترجمه بسیار ضعیفی دارد.قبلا یک بار شروع به خواندن کرده بودم ولی به خاطر جمله بندی ابتدایی و ترجمه بد خواندن کتاب رو کنار گذاشتم.حیف وقت و پول
کتاب سه زن واقعا ترجمه اش خیلی ضعیف میباشد.ادم را ازکتاب خواندن منصرف میکند .انگار کلمه به کلمه ترجمه کرده .حیف کاغذ و پول
کلا ترجمههای نیماژ همینجوره اکثر کارها ترجمه ضعیفی دارند