اثری شوخ طبعانه ، شفاف و نیرومند از آن ذهن هوشمند مهیج ، ستیزه جو و سخره آمیز که کار ایگلتون را متمایز می کند.
یک اثر چشمگیر و هولناک ... یک دستاورد قابل توجه.
نظریه ی ایدئولوژی که در ایدئولوژی آلمانی (1846) مارکس و انگلس به بیان درآمده است، به این منطق کلی وارونگی و بیگانگی تعلق دارد. اگر نیروها و نهادهای انسانی بتوانند در معرض این فرایند قرار گیرند، پس خود آگاهی هم می تواند. درواقع، آگاهی منوط به کردار اجتماعی است؛ اما در نظر فیلسوفان ایدئالیست آلمان، که مارکس و انگلس ایشان را پیش چشم خود داشتند، آگاهی از این کردارها جدا می شود، در شی فی نفسه حالت بت واره می یابد و به این ترتیب، از رهگذر فرایندی از وارونگی، ممکن است به عنوان خود خاستگاه و زمینه ی زندگی تاریخی مورد کج فهمی قرار گیرد.