کتاب طومار شیخ شرزین

Sheikh Sharzin's petition
کد کتاب : 13888
شابک : 978-9645512345
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 80
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1996
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 12
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب طومار شیخ شرزین اثر بهرام بیضایی

"طومار شیخ شرزین" فیلمنامه ی درخشان دیگری است از "بهرام بیضایی" که حکایت آدم های کمتر درک شده را بیان می کند.
داستان "طومار شیخ شرزین" در دورانی رخ می دهد که تاتارهای مغول بر ایران فرمانروایی می کردند. یکی از شاگردان شیخ شرزین، هنگام سوزاندن تعدادی از طومارهای موجود در کتابخانه، به طور تصادفی با طوماری از استاد خود رو به رو می شود. "طومار شیخ شرزین" که جهت دادخواهی از صاحب دیوان به نگارش در آمده، قسمتی از زندگی نامه ی دبیر دارالکتاب سلطانی، شیخ شرزین بن روزبهان می باشد. کسی که بخاطر نوشتن یک طومار به دارنامه، از جانب باقی شیوخ، به ارتداد و کفر متهم گشت.
شرزین که قهرمان اصلی داستان است، فردی است که اعتقاد قوی به خرد دارد و در طومار خود به دارنامه نیز در نعت و ستایش خرد سخن گفته است. شیخ های تنگ نظر و کوته بین که خود را بنده ی محض اصول پیشینیان می دانند، از حرف های شرزین به دلیل گفتار نو و بدیعانه اش به خشم آمده و در صدد بازجویی از او برمی آیند. شرزین برای نجات از این مهلکه، نوشته ی خود را به ابن سینا نسبت می دهد. اما با تحسین و استقبال سلطان و شیوخ از اثری که فکر می کردند منتسب به ابن سیناست، شرزین اعتراف می کند که او خود آن را نوشته است. حالا صاحب دیوان و دبیری که "طومار شیخ شرزین" را پیدا کرده اند، با خواندن آن تمایل دارند که بدانند چه بر سر او آمده است و برای آگاهی از سرنوشت شرزین، نزد هر کسی که خبری از او دارد می روند و قسمتی از زندگی اش را از زبان دیگران می شنوند.

کتاب طومار شیخ شرزین

بهرام بیضایی
بهرام بیضایی (زاده ۵ دی‌ماه ۱۳۱۷ در تهران) کارگردان سینما و تئاتر و نمایش‌نامه نویس و فیلمنامه نویس و پژوهشگر ایرانی است.‏‏بیضایی علاوه بر کارگردانی و نمایش‌نامه نویسی، در سینما عرصه‌های دیگری چون تدوین، ساخت عنوان بندی و تهیه کنندگی را هم تجربه کرده‌است.‏وی کارگردان برخی از بهترین و ماندگارترین آثار سینمای تاریخ ایران است.چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو غریبه کوچک، شاید وقتی دیگر، مسافران و سگ کشی از مهم‌ترین آثار وی هستند.‏خانواده‌اش اهل کاشان...
قسمت هایی از کتاب طومار شیخ شرزین (لذت متن)
“…از شما یکی زن است با شوی خیانت کرده … یک تن از شما مال بیوگان ویتیمان برده است … از شما یکی لاف پهلوانی می زند در حالیکه ترسان تر مردی است جمله را …”مردم انجا می بینند همه این ها درست است و فکرمیکنند او فردی است که همه را می شناسد با این وضع مردم دیگر نمی توانند در آن ده زندگی کنند در حالیکه او تنها جامعه را می شناخت. مردم انجا برای آنکه نظم (برپا شده بر دروغ ) جامعه برهم نخورد او را می کشند ودرون چاهی می اندازند ناگاه می بینند که شرزین در میدان ده نشسته وتنها می گوید : ” دانایی را نمی توان کشت ”

“شرزین : … رعیت صفر است . سلطان و سالاران برترین شماره اند سلطان نه است و وزیران و چاکران و سالاران و دیوانیان هشت و هفت و شش و پنج و چهار و سه و دو و یک و رعیت صفر است . با این همه بهایی هر سلطان به رعیت است و هیچ عدد بی صفر بزرگ نشود چنان که هزار بی صفر هاش بیش از یک نیست بدان که رعیت هیچ می نماید و بیش از همه است… ”

شرزین :” آری این ها همه از تمرین است. جلاد تمرین سر بریدن می کند و تیرانداز تمرین تیراندازی. اگر دستی را ببندی بی هنر می ماند و این گناه آن دست نیست , گناه آن است که تمرین بستن کرده و شما بسیار تمرین می کنید تا کسی را اندیشه بر زبان نرسد،شما که اینک بر خون من دلیرید ، و بسیاری تمرین نیزه می کنند تا شما راکه تمرین فریاد می کنید بر من چیرگی دهند و من، تمرین مرگ می کنم”..