منشی صاحب جمع: نترسید آقایان، بنده اداری ام، عقیده ای ندارم. مواجب در قبال همین می دهند. و تازه چه مواجبی؟ مداخل اصلی از تحفه ی ارباب رجوع است که به لطائف الحیل باید گرفت.
شاگرد دارالفنون: چشمانت عیاری است، که لباس شبروی پوشیده و گیسوانت دام راهزن، وقتی شانه می کنی ناله ها را نمی شنوی؟
بنده دلم پیش مشروطه است، ولی رزقم از استبداد می رسد. نمی دانم چه بگویم. نمی توان دل به دریا زد تا پای در گل است. مرد آن ها بودند که یکسره کردند.
در اوایل قرن بیستم و در اغلب کشورهای اروپایی، تمایزی میان نمایش های ساده و خیابانی با آثار جدی تر به وجود آمد.
امروز بهترین زمان برای به صحنه آمدن این اثر است... گرچه امروز هم بسیار دیر است لیک بسیاری امیدوارند تا بیش از این دیر نشده این اثر هرچه زودتر ساخته شود... از یکسو مضامین و محتوای اثر به مسائل معاصر و مناقشات امروز اجتماعی ایران مرتبط است و از دیگرسو به لحاظ فرمی، تجربه مدرنی از فرم نمایش تعزیه از خلال این اثر بهتر به مخاطب امروز منتقل خواهد شد که با توجه به شناخت بیضایی از تاریخ و فرهنگ ایران و فرم تعزیه بی گمان ذی قیمت خواهد بود و ماندگار و یگانه و آموزنده.
ندبه به روایت اتفاقات جامعه ایران در زمان انقلاب مشروطه میپردازه. نگاه خاص و نمادین بیضایی به مفهوم آزادی و عدالت در این نمایشنامه کاملا آشکار هست و نوع روایت که در قالب تعزیه هست این نمایشنامه را به اثری خاص تبدیل کرده.