یک بار کفش کتانی اش روی تخته سفالی لقی کیده و خراشیده شد و او ترسید که همه صدایش را شنیده باشند. یک لحظه محکم به بام چ ید. منتظر بود چراغها روشن شوند، اما حتما این صدای غیر منتظره فقط به گوش خودش بلند به نظر آمده بود، چون خانه همانطور تاریک و ساکت بود.
بعد از اینکه کارها و حوادث عمدة داستان را کارگردانی کردید نقشه کارهای خاصی را بکشید که شخصیت شما انجام می دهد تا طرح اسم را گسترش دهد. سپس نقش خود را عوض کنید و از کارگردان د یگر تبدیل شوید. از خودتان بپرسید چگونه شخصیت شما این کار می کند؟ مثلا شخصیت کلاس سومی شما چگونه با چنین مهارتی ب هشت را می بندد یا یک دانش آموز دوره آمادگی چگونه به کندی و بلتی هست را روی تخته سیاه می نویسد؟ اگر شخصیت اصلی شما با بام خانه ای بالا برود و پایین بیاید. چگونه این کار را انجام مید ابتدا به زنجیره ای از کارهایی فکر کنید که برای بیرون رفتن، بالا رن هجره، رفتن روی بام، و پایین آمدن از آن لازم است انجام شود همانطور که پشت صفحه کلید رایانه خود نشسته اید دستها و پاهایت را حرکت دهید و باز شان کنید؛ طوری که انگار دارید همه این کارها را یک به یک انجام می دهید. بعد همه این کارها را یادداشت کنید