دیدگاه اپیکور در مورد خوشبختی به وضوح رنگ و بویی بودایی دارد. خوشبختی مساوی است با سکون و آرامش، و این آرامش اساسا با کنار گذاشتن «تمناهای» دنیوی حاصل می آید یعنی با دست کشیدن انسان از بلند پروازی هایش برای کسب قدرت، عزت، منصب، لذت و ثروت. این ایده در دو جمله ی معروف اپیکور که بیش از همه نقل شده خلاصه شده است: «آسایش ما در گرو آنچه که داریم نیست، بلکه حاصل آنچه که از آن لذت می بریم، است.» و، در قالب هشدار دهنده ترش: «آدمی که اندک خویش در نظرش ناچیز است، هیچ چیزی برایش کافی نیست.»
جالب این که، ایده های اپیکور در مورد ataraxia یعنی رهایی از عذاب و آشفتگی روحی که لازمه ی سعادتمندی حقیقی است بیشتر از حد تصور یک خواننده ی قرن بیست و یکمی، تحت تأثیر مستقیم تفکر بودایی بوده است. دو تن از کسانی که در ابتدای راه تأثیر چشمگیری بر اپیکور داشتند، دموکریت (دموکریتوس) و پورهو بودند که سفری طولانی به سرزمینی که امروزه هند خوانده می شود کردند و در آن جا در مدارس استادان برهنه با آیین بودایی آشنا شدند.