قبل از معرفی کتاب سوییت فرانسوی نوشته نمیروفسکی اشاره کوتاهی به زندگی پر فراز و نشیب او میاندازیم که خواندن آن خالی از لطف نیست.
در اوایل دهه 50 ، وقتی ایرن نمیروفسکی اوکراینی مشغول به نوشتن کتاب سوییت فرانسوی بود یک نویسنده سرشناس بود که در پاریس زندگی میکرد.او که یهودی بود در سال 1942 دستگیر و به آشویتس تبعید شد و یک ماه بعد در سی و نه سالگی درگذشت.دو سال قبل از آن ،در یک روستای کوچک در مرکز فرانسه بهمراه ، همسرش و دو دختر کوچکشان زندگی میکردند و در تلاشی عبث برای گریز از نازی ها زندگی خود را به سر میبردند.در همان زمان او رمان خود را آغاز کرده بود . یک تصویر درخشان از یک درام که خود او در آن قربانی می شد.هنگامی که او دستگیر شد ، دو قسمت از کتابش که 5 قسمت بود را به پایان رسانده بود .دسته نوشته های خود را در چمدانی گذاشته و دخترانش آنرا با خود بردند.شصت و چهار سال بعد می توانیم شاهکار ادبی نمیروفسکی را بخوانیم.
قسمت اول "طوفانی در ماه ژوئن" میباشد.داستانی که از هرج و مرج عظیم مهاجرت سال 1940 صحبت میکند که از پاریس در آستانه حمله نازی ها اتفاق می افتد و طی آن چندین خانواده طرد شده تحت شرایطی غیرقابل کنترل کنار یکدیگر جمع میشوند.آنها سهمی ازین دنیا ندارند جز میل به بقایی که درون هر آدمی وجود دارد. برخی در تلاش برای حفظ زندگی هستند ، برخی دیگر برای حفظ زندگی خود تلاش می کنند - اما خیلی زود ، همه در کنار هم ، مجبور خواهند شد که با موارد ناگوار جسمی و عاطفی و نابودی روبرو شوند که به دلیل جا به جایی اتفاق میافتد.در بخش دوم "دولچه" وارد زندگی پیچیده ی یک روستای اشغالی آلمان می شویم.روستاییان - از اشرافی گرفته تا مغازه دار تا دهقانان - با اضطراب حضور سربازانی که در بین آنها حضور داشتند ، با شرایط موجود کنار آمدند. برخی مقاومت را انتخاب می کنند ، برخی دیگر همکاری می کنند و هرچه جامعه آنها با این اعمال دست و پنجه نرم میکند زندگی این زنان و مردان بویی از زندگی آزادانه و با شرافت یک انسان نمیبرد.
آپارتمان طوری ساخته شد بودکه نگاه ،از دالان ورودی تا اتاق های ته خانه می رسید.از درهای بزرگ باز،می توانستی یک ردیف اتاق های پذیرایی سفید و طلایی را ببینی.
سن پترزبورگ در نظر بسیاری از نویسندگان و شاعران روش،شهری افسانه ای است.اما ایرن نمیروفسکی جز سلسله ای از کوچه های تاریک و پوشیده از برفی که باد یخ زده برخاسته از آب های گندیده و تهوع آور کانال های نوا آنها را در مینوردید،چیزی دراین شهر نمیدید.
لئون نمیروفسکی که اغلب میبایست برای رسیدگی به کارهایش به مسکو برود،درآنجا آپارتمان مبله یک افسر گارد شاهی به نام «دزسنت»را،که در آن هنگام مامور خدمت در سفارت روسیه در لندن بود،اجاره کرده بود.از آنجا که گمان میکرد اهل خانه اش در مسکو در امان خواهند بود،آنها را به این شهر منتقل کرد.اما اتفاقا جنگ در اکتبر 1918،درست از همین جا با شدت هرچه تمام تر آغاز شد.ایرن در اوج شلیک تیر و توپ،کتابهای کتابخانه دزسنت،این افسر ادیب را مطالعه میکرد.بدین سان با هویسمانس،موپاسان،افلاطون و اسکار وایلد آشنا شد.تصویر دوریان گری کتاب مورد علاقه وی بود.
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
بی نظیر بی نظیر بی نظیر
فکر کنم این کتاب رو نشر نیلوفر تجدید چاپ کرده...لطفا موجود کنید...با تشکر
کتاب سوییت فرانسوی، نوشتهی ایرن نمیروفسکی، یکی از شگفتیهای جهان ادبیات به شمار میرود. داستان نوشته شدن این اثر همانند محتوایش شایان توجه است. ایرن نمیروفسکی یک نویسندهی اوکراینی شناختهشده با آثاری پرفروش قبل از جنگ جهانی دوم بود. او که یهودی و ساکن پاریس بود در جریان تصفیهی نژادی یهودیان توسط نازیها به اردوگاه آشویتس منتقل و پس از یک ماه در سال 1942 به قتل رسید. رمان سوییت فرانسوی در طرح اولیهی خود یک رمان پنجبخشی بود که ایرن نمیروفسکی در جریان تلاش دوسالهاش برای فرار از دست نازیها بههمراه همسر و دو دختر خردسالش موفق شد فقط دو بخش از آن را به سرانجام برساند. دستنوشتههای ایرن نمیروفسکی که توسط دخترانش نجات داده شدند، 64 سال بعد به چاپ رسیدند و بار دیگر نام ایرن نمیروفسکی بهعنوان نویسندهای چیرهدست بر سر زبانها افتاد.
یکی از زیباترین کتابهایی که خوندم...عالی بود...فیلمشم فوق العاده ست ماتیاس شونارد بازیگر بلژیکی نقش افسر آلمانی رو فوق العاده بازی کرده بود..ولی ایکاش از الکساندر اسکارشگارد استفاده میشد به نظر من بیشتر شبیه افسرای خوش قدوقامت نازیه..تقریبا هم سن وسالم هستن
هم کتاب و هم فیلمی که براساس این رمان ساخته شده هر دو عالی هستن.
این رمان بی نظیر اکر نباشه قطعا کم نظیر هست .