کوه آنالوگ داستانی شگفتانگیز است، اما هر رشته از داستان از یک موقعیت روانشناختی کاملا باورپذیر نشأت میگیرد. در ابتدای داستان، راوی مقالهای را که با شوخی و تردید نوشته و «هرگز واقعا به آن باور نداشته» منتشر کرده و سپس آن را از یاد برده است. اما با آیرونی اشتباه انسانی، همان مقاله دروازة حقیقت نهایی را میگشاید. در آیرونی مشابهی، تنها تهدید بیرونی برای این سفر اکتشافی از جانب برخی از اعضای اصلی گروه است که به اهداف آن خیانت میکنند و گروه رقیب را شکل میدهند. علیرغم روایت ماجراجویانه، دومال چندین بار به ملاحظات عملی و نمادین پول بازمیگردد. ساختار مالی منحصربهفرد جزیرة کوه آنالوگ، بهجای حمایت از تجارت صرفا مادی، از والاترین آمال و آرزوهای جامعه نشأت میگیرد و به آن بازمیگردد. چند کلمة ساده در صفحات اولیه ترجیعبند تفکر دومال را تکرار میکند: بزرگشدن در تمدن مدرن غربی ما را وامیدارد برخی قوهها را فرونشانیم و به الگویی از تجربه پناه ببریم که ما را از بخش عمدة دانش معنوی محروم میسازد. کوه آنالوگ با صدایی آرام از سفر و آزادی سخن میگوید که انسان را به نزدیکآمدن و شنیدن فرامیخواند.
از مقاله «راجر شتک» درباره «کوه آنالوگ»، ترجمه شاهین محمدی زرغان