دیدگاههای سیاسی اوگای موری با خدمتش بهعنوان افسر پزشک ارتشی در عصر ماجراجوییهای استعماری ژاپن در تایوان و منچوری همخوانی داشت. ترکیب مشابه نئوکنفوسیانیسم و ناسیونالیسم، که پایههای فلسفی امپریالیسم ژاپن را تشکیل میداد، نیروی وجودی رکیشی مونوگاتاری بود. روایت او از «سانشوی مباشر » مجذوب حکومت امپراتوری است، قدرتی که تعبیر نئوکنفوسیانیسم از آن تجاوز ژاپن به دیگر بخشهای آسیا را مشروعیت میبخشید. بازآفرینی تاریخ به دست اوگای در قالب داستان مدرن پیشدرآمد تلاش ناسیونالیستها در دهۀ 1930 برای بازآفرینی ژاپن مدرن در چارچوب گذشتهای نئوکنفوسیوسی بود که ایدئولوژی آن میخواست از حکومت سلسلهمراتبی در برابر قوای بیگانۀ لیبرالیسم محافظت کند.
همان لحظه آفتاب صبحگاهی روی سطح صخرهها تابید. آنجیو بنفشهای یافت که جوانه زده و درون شکافی پرآب بین دو صخره ریشه دوانده بود. آن را به زوشیو نشان داد و گفت: «ببین، بهار اومده!» زوشیو بیهیچ کلامی، فقط سر تکان داد. دختر رازش را درون خود نگه داشته و پسرک هم غرق در غم خود بود، برای همین مکالمهای نداشتند و کلماتشان مانند آب در شن فرومیرفت.
میازاکی از محلی به محل دیگر میرفت تا بالاخره به بندر یورا در استان تانگو رسید. اینجا در محلی به نام ایشیورا، مردی به اسم سانشوی مباشر زندگی میکرد. او خانه و زمینهای وسیعی داشت. ملازمانش در مزارعش غلات میکاشتند، در کوهستانها شکار میکردند، در دریاها ماهی میگرفتند، کرم ابریشم پرورش میدادند، پارچه میبافتند، و هر چیز قابلتصوری از کالاهای فلزی تا سفالی و ظروف چوبی میساختند. سانشو به پیشنهاد خرید هیچ شخصی جواب رد نمیداد. هروقت میازاکی نمیتوانست قربانیهای خود را در جایی بفروشد، آنها را به اینجا میآورد.