1. خانه
  2. /
  3. کتاب دور از روئی

کتاب دور از روئی

نویسنده: ریمون کنو
3.4 از 1 رأی

کتاب دور از روئی

Loin de Rueil
انتشارات: نشر نی
٪15
180000
153000
معرفی کتاب دور از روئی
کنو دور از روئی را در اواسط دوران نویسندگی‌اش نوشت که دیگر از جنبش سوررئالیسم فاصله گرفته بود. دور از روئی رمان «رویای بیدار» است. در این رمان، احتمالات پررنگ‌تر و قوی‌تر از واقعیت‌ها هستند و کنو نشان می‌دهد که تلاش برای تحقق این احتمالات ممکن است اضطرابی بی‌پایان برای انسان پدید آورد. در شروع دور از روئی تصور می‌کنیم که سرگذشت یک انسان را در دست گرفته‌ایم، ولی در ادامۀ رمان متوجه می‌شویم که در واقع با چندین بیوگرافی سروکار داریم.
شخصیت اصلی رمان، ژاک لومون، رویاپرداز است، اختراع می‌کند، تخیل می‌کند و چند زندگی گوناگون را در سر می‌پروراند. در کودکی به سینما می‌رود و خودش را جای شخصیت‌های فیلم‌ها تصور می‌کند و زمانی‌ که بزرگ می‌شود خودش جای شخصیت فیلم‌ها را می‌گیرد. در کودکی می‌خواهد پادشاه یا پاپ شود و در بزرگسالی بوکسور و شیمی‌دان و بازیگر می‌شود. این شخصیت در قالب نقش‌های گوناگون می‌رود و آن‌ها را زندگی می‌کند، با این حال از واقعیت‌ها لذت نمی‌برد و زندگی‌اش به نظر پوسته‌ای تهی است در پی زندگی دیگری که عاقبت خودش هم دقیقا نمی‌داند چه زندگی‌ای!
درباره ریمون کنو
درباره ریمون کنو
رمون کنو (Raymond Queneau) (تلفظ فرانسوی: ​[ʁɛ'mɔ̃ kə'no]) (زاده ۲۱ فوریه ۱۹۰۳ - درگذشته ۲۵ اکتبر ۱۹۷۶) نویسنده فرانسوی بود. عمده شهرت وی بابت تأسیس گروه اولیپو و نگارش کتاب زازی در مترو است.
قسمت هایی از کتاب دور از روئی

سروکلهٔ پسربچه پیدا شد. روی کاپشنش برف نشسته بود، حدودا شش سال داشت و کفش‌هایش بزرگ و گلی بود. خودش را روی دسیگال انداخت و داد زد: «سلام پدربزرگ.» او را ماچ کرد، بعد به طرف خانم لومون هجوم برد و جیغ زد: «سلام مادربزرگ!» اشتباهی که در شناسایی جدش مرتکب شده بود، موقعیت را پیچیده‌تر کرد. سروکلهٔ زن پیدا شد. کلاهی به سر داشت و بارانی مندرسی به تن و مثل پسربچه برفی بود. با صدای بلند گفت: من دخترتونم! بعد به بچه اشاره کرد و گفت: این هم نوه‌تون!

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب دور از روئی" ثبت می‌کند