کتاب استخوان زیر آفتاب

Solar Bones
کد کتاب : 137366
مترجم :
شابک : 978-6227072105
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 236
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

استخوان های خورشیدی
Solar Bones
کد کتاب : 15112
مترجم :
شابک : 978-6003675063
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 320
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب استخوان های خورشیدی اثر مایک مک کورمک

«استخوان های خورشیدی» سال ۲۰۱۶ منتشر شد و بسیاری از جوایز ادبی ان سال را برنده شد. «این رمان، جریان سیال ذهن یک مرد ایرلندی میان سال به نام مارکوس کانوی را ثبت می کند که بسیار شبیه به مونولوگ های مولی بلوم در رمان اولیس نوشته ی جیمز جویس است. این کتاب همچون یک جمله ی رودمانند نگاشته شده… استخوان های خورشیدی، یک رمان تجربی موفق محسوب می شود اما بیش از آن، یک داستان انسانی پسندیده است.» این رمان در سال ۲۰۱۶ برنده جایزهٔ کتاب سال BGE ایرلند، در همان سال برنده جایزه ادبی گلداسمیت، در سال ۲۰۱۷ نامزد دریافت جایزه ادبی من بوکر و در سال ۲۰۱۸ برنده جایزه ایمپک دوبلین شد.استخوان های خورشیدی از سوی بسیاری از نشریات و مراکز فرهنگی به عنوان یکی از کتاب های برگزیدهٔ سال انتخاب شده است.

کتاب استخوان های خورشیدی


ویژگی های کتاب استخوان های خورشیدی

برنده ی جایزه ی ایمپک دوبلین سال 2018

نامزد دریافت جایزه ی من بوکر سال 2017

مایک مک کورمک
نویسنده‌ی ایرلندی متولد منطقه‌ی ییلاقی مایو. فلسفه و زبان انگلیسی خواند و در سال ۱۹۹۶ با اولین مجموعه داستانش، جایزه‌ی ادبی رونینگ را به خود اختصاص داد. «استخوان‌های خورشیدی» سال ۲۰۱۶ منتشر شد و بسیاری از جوایز ادبی ان سال را برنده شد. «این رمان، جریان سیال ذهنِ یک مرد ایرلندیِ میان‌سال به نام مارکوس کانوِی را ثبت می‌کند که بسیار شبیه به مونولوگ‌های مولی بِلوم در رمان اولیس نوشته‌ی جیمز جویس است. این کتاب همچون یک جمله‌ی رودمانند ...
قسمت هایی از کتاب استخوان های خورشیدی (لذت متن)
تا از ابتذال و یأسی که در زندگی روزمره مان بر ما مستولی می شد عبور کنیم، به گونه ای که در عشقی که راه مان را به سمتش یافته بودیم، درهم پیچیدیم، لحظه ی ذوب شدنی که در آن، از ما، فقط آن چیزی که خالص و حقیقی است به جا بماند، هر چیز دیگری بسوزد و نابود شود و ما را با احساس هایی، برهنه رها کند، احساس هایی که برای ارزانی کردن بهترین هایمان به یکدیگر و به دنیایی که در اطراف مان ساخته بودیم، گشوده و آماده اند، و این چیزی بود که خوشبختانه در آن زمان به قدر کفایت اتفاق افتاد، تا در میان سالی به ما فرصت بدهد که پشت میز، روبه روی یکدیگر بنشینیم و نشان بدهیم که چنین شور و حرارتی، چنان که باید و شاید در ما وجود دارد و این بخش از ما، کوچک ترین تغییری نکرده است، در همین حال همه ی این افکار، چونان سیلابی مدام در من جریان دارند.