کد کتاب : | 15180 |
مترجم : |
علی عبداللهی (1347)
|
شابک : | 978-0000562081 |
قطع : | رقعی |
تعداد صفحه : | 144 |
سال انتشار شمسی : | 1394 |
سال انتشار میلادی : | 2007 |
نوع جلد : | شومیز |
سری چاپ : | 2 |
زودترین زمان ارسال : | 11 آذر |
داستانهای برگزیدهای از راینر ماریا ریلکه (۱۸۷۵-۱۹۲۶)، شاعر و نویسنده برجسته آلمانی، در «قصههایی برای تاریکی» به چشم میخورند. این دفتر از کتاب «داستانهایی از خدای مهربان» عمدتا استخراج شده است. قصهها در این کتاب از زبان ساده ولی با نگاهی شاعرانه به مخاطب خود بیان میشوند. ریلکه در این داستانها از زبان و ساختاری تخیلی کودکانه استفاده کرده است. مضامین داستانهای کوتاه ریلکه اغلب عارفانه، عاطفی و گاها احساسی هستند. یک بخش از «قصهای برای تاریکی» را از این کتاب میخوانیم:
" دکتر گئورگ لاسمان، پس از غیبتی طولانی به وطنش بازمیگشت. او در آنجا چیز چندانی نداشت و مدت زیادی هم در آنجا نمانده بود. حالا تنها دو خواهرش که هر دو متأهل بودند و بهنظر میرسید ازدواج موفقی هم داشتهاند، در شهر پدریاش زندگی میکردند. دیدار دوبارهی آنها پس از دوازده سال دلیل این سفر بود. واقعا قصدش همین بود. ولی شب هنگام که دکتر در قطار شلوغ خوابش نمیبرد، دریافت که به جستوجوی دوران کودکیاش به آنجا میآمد و دلش خواست در آن کوچههای قدیمی دوباره چیزی پیدا کند؛ درگاهی، برجی، چشمهی آبی، دستاویزی برای شادی یا غمی که میتوانست دوباره خود را در آن بشناسد. آدم خودش را در گرماگرم زندگی گم میکند. اینجا بود که خاطرات مختلفی به ذهنش خطور کرد؛ آن خانهی کوچک در کوچهی هاینریش با دستگیرههای براق درها و راهروهایی تیره رنگ. مبلمان و اثاثیهی خانه و پدر و مادرش در کنار آنها، در حالی که همگی قدیمی و مستعمل و احترام برانگیز بودند. روزهای پرشتاب و سریع هفته و یکشنبهها که مثل سالنی خالی بود. کمتر مهمانیای با لبخند و بدون دستپاچگی انجام میشد. پیانوی کوک نشده، قناری پیر، مبل راحتی موروثی که هیچکس حق نداشت رویش بنشیند. جشن نامگذاری، یک آشنا، عمویی که از هامبورگ میآمد، تأتر عروسکی، یک ارگ دستی، جمعی بچهگانه و ناگهان کسی که میگفت: کلارا! دکترتقریبا خواب بود."
ریلکه را در مقام یک شاعر اگر بخواهیم بررسی کنیم ، باید نخست از سبک او بگوییم. ریلکه یک شاعر بسیار تصویر ساز است.