موریس بلانشو در کتاب «عقل ساد »که در ابتدا در سال 1949 منتشر شد، پروژه انتقادی خود را با قدرت از جریان های فکری عمده عصر خود، یعنی سوررئالیسم و اگزیستانسیالیسم متمایز می کند. امروز، لوترامون و ساد، این شخصیتهای منحصربهفرد در تاریخ ادبیات و اندیشه، به همان اندازه که در پاریس پس از جنگ بودند، برای نظریهپردازان زبان و عقل مرتبط هستند.
انسان سادی در نبرد با دیگری مانند قانون، طبیعت و خدا، این نبرد را بر پایه مقابله با نیروهای خصمانه میبیند. او آگاهی دارد که این نیروها وجود دارند، اما برای واقعیت یافتن به اینکه چه نیرویی علیه آنها عمل میکند، باید شرط قائل شود. بنابراین، انسان سادی با رد و نفی نیروهای دیگر و تلاش برای دستیابی به بالاترین درجه نیرو، یعنی قدرت مطلق، با اقدامی سلبی پیش میرود. این قدرت واقعیتش را از ویرانی و کشتار حفظ میکند. در نتیجه، حاکمیتی که به دست میآید، به تنهایی مطلق است و آزادی نیز از این قدرت ناشی میشود که آزادی فردی را به ارمغان میآورد. به عبارت دیگر، سادی این قدرت جهانسازی را به عنوان یک جز کلی در نظر میگیرد که بر پایه عدم وجود بنا دارد.
کتاب عقل ساد