یادداشت های کشتیرانی یک آفرینش نادر است.
داستان با شوخی های طعنه آمیز، زنده ، بامزه و کمی تهدید کننده و تصویرپردازی اصیل آمیخته شده است.
یادداشت های کشتیرانی زندگی یخ زده ی شخصیت هایش را آب کرده و به خوانندگان گرما می بخشد.
هنگام بستن نطفه اش چند ژن عجیب مثل تک جرقه هایی که گهگاه از کومه ی ذغال ها می جهند، جهش یافته و باعث ایجاد چنین چانه ی عجیب و غریبی شده بود. به عنوان یک بچه حیله هایی ابداع کرده بود تا نگاه خیره ی دیگران را از خود منحرف سازد؛ یک لبخند، پایین انداختن سر، بالا آوردن دست راست و پوشاندن چانه.
در دانشگاه درسهایی را انتخاب می کرد که چیزی از آنها سر در نمی آورد، بی آنکه با کسی حرف بزند می آمد و می رفت، و برای اینکه پوستش را بکنند آخر هفته ها به خانه سر می زد. دست آخر از دانشگاه بیرون زد و با دستی که روی چانه نگهداشته بود در پی یافتن کاری رفت.
به خاطر خوردن کالیاس چرب فرانسوی و یک تکه نان کارش به روزنامه نگاری کشید. نان خوبی بود، بدون جوش شیرین که با مایه ی خودش ورمی آمد و در اجاق حیاط پارتریج پخته می شد. حیاط پارتریج همیشه بوی آرد ذرت سوخته، چمن های کوتاه شده و بخار نان را میداد
کل داستان و تو معرفی گفتین😐
خوب و جالب بود :)
لطفا در معرفی کتاب داستان رو اسپویل نکنید!