شناخته شده ترین و تحسین شده ترین رمان «مالامود».
درخشان و رعب انگیز، رمانی با اهمیت خارق العاده.
اثری کلاسیک که هم «جایزه پولیتز» و هم «جایزه کتاب ملی» را برای «مالامود» به ارمغان آورد.
دستفروش دوره گرد-که سرجهازی دخترش بود و از آنجا که چیزی برای بخشیدن نداشت، هر کار و خدمتی از دستش برمی آمد برای «یاکوف» انجام می داد-چای را از دل قند مکید اما دامادش آن را تلخ نوشید.
چای تلخ بود و «یاکوف» زندگی را لعنت کرد. پیرمرد هر از گاهی، بی آن که انگشت اتهامش را به سمت کسی نشانه برود، اظهارنظری درباره زندگی و سوالات بی ضرری می کرد، اما «یاکوف» یا چیزی نمی گفت و یا پاسخ هایی مختصر می داد.
«اشموئل» نصف لیوان چای را جرعه جرعه نوشید، آن وقت آهی کشید و گفت «علم غیب نمی خواهد که بفهمم تو مرا مقصر آن کار «ریسل» می دانی.» صدایش غم داشت، کلاهی زمخت به سر داشت که آن را در شهر همجوار از درون یک بشکه پیدا کرده بود.
پیشنهاد نمیکنم ! برخلاف بقیه نظرات سایت برای من کتاب حوصلهسربری بود . ببینید این کتاب از اون دست کتاب هایی ست که در مورد یک موضوع و در یک محیط داستان را بی نهایت تکرار و گزارش میکنند ؛ سکانسهای تکراری ، دیالوگها ، رفتارها ، عقاید ، واکنشها و ... همه بی شمار دفعه تکرار میشنود .( در یک کلام میشد گفت به جای 317 صفحه تو 20 صفحه میشد خلاصه کردش ) . حالا چرا کتاب معروف شده ؟! اونم به خاطر مضمون ضد نژادپرستی یهودگرایی که داره و به نمایش میذاره . (این نظر منه و میتونین مخالف باشین باهاش ولی احترام هم رو حفظ کنیم .) . البته کتاب میتونه برای بعضیها جذاب به نظر برسه و جالب باشه اگر اون دسته آدم هایی هستین که به کتابی هایی که ماجراجویی سیال و هیجان انگیز علاقه ندارند و به جاش به مضمونهای ذهنی و فکری در قالب یه رمان علاقه مند هستند از این کتابها خوشتون میاد .
مالامود تحولات درونی یهودی بیچیز و ظلمزدهاش در پس زمینه ای که صدای انقلاب روسیه را میتوان شنید به خوبی نشان میدهد. آخرین تحولات شخصیتی قهرمان داستان که میخواد برای زندگی بهتر مهاجرت بکند خود را نجات بده ،در جامعه ای که به قول خودش انسان غیر سیاسی وجود ندارد گرفتار سلسله حوادثی میشه که از یک شخصیت بی سواد تبدیل به یک نماد برای مبارزه علیه ظلم تزار میشه
این یکی از قشنگترین کتاب هایی بود که خوندم که در اون به قشنگی هرچه تمامتر جبر فقر، جغرافیای محل زندگی، خانواده، مذهب و نژاد رو نشون میده، داستان مردی که از همه اینها رنج و عذاب میکشه. البته از نظر من هم کتاب در برخی صفحات ریتم کندی در اصل داستان پیدا میکنه.
توی سه روز کتاب رو خوندم که بفهمم آخر این استقامت و آزاد اندیشی و صبر در برابر زورگویی تهش چی میشه ، راهی که رفته بود درست بود یا باید مثل بقیه تن به ذلت میداد ولی اصلا پایانی نداشت ، پایان باز ..... چی بر سرش میاد ای کاش کسی که کتاب رو خونده و اونو فهمیده بهم بگه .؟😔
این کتاب بر اساس یه پروندهی واقعی نوشته شده و و اونجا هیئت منصفه در نهایت متهم رو تبرئه میکنه حالا شما میتونید همچین پایانی رو برای کتاب هم در نظر بگیرید یا نه هر پایانی رو مدنظر داشته باشید...
کتاب قشنگی بود اما متاسفانه آخر داستان خیلی خیلی باز بود... کتاب شروع خوبی داره، اواسطش ریتم خیلی کند و تکراری میشه و هربار یه سری اتفاق برای کارکتر اصلی تکرار میشه. و در آخر ریتم آنقدر تند پیش میره که باید صفحات رو با دقت زیاد بخونی تا متوجه داستان بشی. و در آخر هم متاسفانه سرنوشت اصلیِ کارکتر که درواقع کل داستان کتاب حول همون سرنوشت و اتفاق میچرخید، نامعلوم میمونه. بیشتر از این اگه توضیح بدم اسپویل میشه. اما در کل نقلقولهای جذاب و قشنگی داشت و درس آموزندهای هم به خواننده میداد. اگه مشکلی با پایانهای باز ندارین، کتاب فوقالعادهای هست.
وقتی مقدمهی مترجم رو اول کتاب خوندم، با خودم گفتم حالا انگار چی هست که انقدر به عنوان یه کتاب اعلا ازش یاد شده! همین که شروع به خوندن کتاب کردم توی همون چهل پنجاه صفحهی اول متوجه عرض مترجم شدم... این کتاب واقعا شاهکاره به نظرم هرکسی باید یک بار این کتاب رو بخونه، تا یاد بگیره این زندگی چقدر میتونه بیرحم باشه و نمیشه با گفتن اینکه سیاست به من ربطی ندارد یا من آدم سیاسیای نیستم، به خوبی زندگی کرد. من این کتاب رو از نشر چشمه خوندم و باید بگم ترجمهی خانوم شیما الهی فوقالعاده بود، روان و دلنشین ترجمه کردهبودن.
در عجباَم از شباهت عجیب این فیکشن(داستان) با نانفیکشنِ(ناداستان) «مرگ نور»، اَثر «طاهر بن جلون»
خوب و جالب بود :)
کتاب بی نظیریه...یه شاهکار تمام عیار، در عین استفاده از اسطورههای یهودی و تاریخ روسیه و درونمایههای اگزیستانسیل، به شدت قصه گو ست...بقیه کتاب هاش مثل وردست و کفشهای خدمتکار هم عالیه. فقط اجاره نشین هاش به قوت این سه کتاب نیست. انشالله بقیه کتاب هاش هم ترجمه بشه.
نیویورک تایمز معتقده اجاره نشینها بهترین کتاب مالامود در سالهای اخیرش تا ۱۹۷۱ بوده حالا شما برعکس میگید😂
بخون متوجه میشی کی درست میگه.
سلام تجربه خوندن این کتاب جدا برام عجیب و خوشایند بود؛بخاطر قلم گویا و قوی نویسنده، ترجمه روان و مناسب مترجم و البته محتوا و درون مایه داستان. درسته با داستانی سیاه و غمناک روبرو هستیم ولی تفکرات و عقایدی که شخص با خودش داره میتونه بالنده باشه. بعد از خوندن این اثر بلافاصله ترغیب شدم کتابی دیگه از ایشون رو بخونم که «وردست» رو سفارش دادم و البته فعلا نخوندم.
تعداد صفحات رو اشتباه زدین
سلام و وقت به خیر. متشکریم از تذکر شما. اصلاح شد.
فوق العاده بود.
فوق العاده زیبا ، آموزش صبر در این کتاب موج میزنه