طرفداران از عمق کاراکترها لذت خواهند برد.
اثری هیجان انگیز و تأثیرگذار.
این اثر نشان می دهد آن هایی که پیشینه ی خانوادگی را نادیده می گیرند، اغلب محکوم به تکرار آن هستند.
«تال»، ما از جنس خاطراتیم، آخر سر، همین توشه ایه که از این دنیا برای خودمون برمی داریم. عشق و خاطراتند که می مونن. برای همینه که وقتی داری می میری، خاطرات زندگیت از جلوی چشمات رد میشن؛ خاطراتی رو که دوست داری انتخاب می کنی. مثل بسستن چمدونت برای مسافرت می مونه.
من بارها در زندگی ام تشویق شده بودم که به مشاوره بروم و خودم آنقدر عقل داشتم که بدانم این حمله های عصبی اخیر به موضوعی مهم تر از نامیزان شدن هورمون هایم مربوط می شود. رودخانه ای از غم و غصه در وجودم جاری شده: همیشه این غم وجود داشته اما حالا خودش را نشان می دهد، و در بستر خود طغیان کرده است.
می دانم اگر به این مسئله اهمیت ندهم، این تنش تبدیل به بزرگ ترین مشکل من می شود و مرا در خود غرق می کند. اما باور ندارم کلمات می توانند این معضل را حل کنند؛ باور ندارم شیرجه رفتن در خاطراتم مرا نجات می دهد.
این کتاب ادامهی کتاب فایرفلای لین که با اسم (همیشه کنارت هستم) ترجمه شده، هست و متاسفانه هیچ جا عنوان نشده. من بدون اینکه کتاب قبلی رو خونده باشم اینو شروع کردم که اصلا دوستش نداشتم و نصفه ولش کردم. شخصیت تالی در این کتاب انقدر اعصاب خرد کن و نادون بود که دیگه نتونستم تحملش کنم. در کل به هیچ وجه با تصوری که از بلبل کریستین هانا دارید سراغ این کتاب نرید که به شدت سرخورده میشید.