«اگر به دیگران خوبی کنم، هرگز مرا طرد نمی کنند.» فکر می کنید اگر زندگیتان را صرف برآوردن خواسته های اطرافیانتان کنید، آن ها شما را بهتر می پذیرند. اشکال این تفکر این است که کم کم شما را به سمت نوعی رفتار فداکارانه که کمی قبل آن را بررسی کردیم، و حتی به سمت اطاعت از دیگران پیش می برد.
در حقیقت، همیشه این دیگران هستند که مطالبه دارند و آن ها تصمیم می گیرند که شما برای جلب رضایتشان باید چه کاری را انجام دهید. از سوی دیگر، در اطرافتان افرادی را می بینید که می خواهند از شما سوءاستفاده کنند و به نیازها و خواسته های شما توجه چندانی ندارند. این چیزها به وضوح مطرح نمی شوند، اما شما تمایل دارید که اعتماد به نفستان را از دست بدهید و خود را مانند کسی تصور کنید که شخصیت ارزشمندی ندارد. معمولا مجموعه حوادثی که در زندگی رخ می دهند نیز این پیش داوری را تأیید می کنند.
درمانگر: «آیا تا به حال در زمینه های دیگر زندگیتان پیش آمده که کاری را درست انجام ندهید یا از سوی دیگران بد قضاوت شوید؟» سلیا: «آه بله دکتر، همیشه!» در ادامه کم کم متوجه شدم که سلیا در تمام حوزه های زندگی اش، عملا ترس های مشابهی داشته است. در دانشکده از رد شدن در امتحانات وحشت داشته در حالی که همیشه موفق بوده است. او حتی از دانشجویان دیگر هم می ترسید و فکر می کرد که آن ها او را بی اهمیت می دانند. به همین ترتیب هم وقتی پسر جوانی به دنبال جلب رضایت او بود، چنین احساسی داشت.