گزارشی روشن گرانه از زندگی در کره ی شمالی.
عمیقا تکان دهنده. این داستان های شخصی با جزئیاتی رمان گونه پرداخت شده اند.
اثری پیشگامانه در ادبیات غیرداستانی.
دکتر کیم، سال ها بعد به من گفت: «اونا متهم کننده نگاه می کردن. حتی بچه های چهارساله می دونستن که می میرن و من هیچ کاری برای کمک به اونا نمی کردم. تنها کاری که می تونستم بکنم این بود که با مادرا سر جسد بی جون بچه هاشون گریه کنم.
برای همرنگ شدن با جماعت، یک شهروند معمولی مجبور بود به خود بیاموزد که بیش از حد فکر نکند.
همزمان با این که دانش آموزانش در حال مرگ بودند، قرار بود به آن ها آموزش دهد چه اقبال بلندی دارند که اهل کره ی شمالی هستند.
برای من این کتاب ترسناکتر از دراکولا و امثالهم بود. انگار نویسنده به جای یه کشور کوچیک تو شرق آسیا داشت خود جهنم رو توصیف میکرد...جهنمی که ۲۳ میلیون آدم بدبخت به گناه ساده لوحی و باور دروغای بهشت کمونیستی محکوم به عذاب ابدی توی اون شدن
کدام ترجمه بهتر هست
ترجمههای شهرابی عالیه
کتاب بسیار خوبیه و هدف نه تعریف سرگذشت بلکه توصیف سیاست و زندگی از خلال تعریف سرگذشتهاست. دمیک یه روزنامهنگار برجسته است و کتاب دقیقا معرفی مهمترین ویژگیهای سیاسی و اجتماعی کرهی شمالی رو هدف گرفته. از این رو به نظرم برای محققان منبعی کمنظیرست و برای کسانی که فقط دنبال ماجرای زندگی آدمها هستند کتابی غیرهیجان انگیز.
من ترجمهی آقای شهرابی و خانم جوشقانی رو خوندم. ترجمهی مطمئنیه و هرچی جلوتر میره ترجمه روانتر و سانسورها کمتر میشه.سانسور هم زیاد نیست و فقط مواردی مثل 'بوسیدن' یا عبارتهای جنسی سانسور شده و معلومه سانسورچی از یه جا به بعد دیگه حوصله نکرده کتاب رو بخونه و چیزهایی که اون اول سانسور شده در ادامه دیگه سانسور نشدن.