کتاب من اینجا بودم

I Was Here
کد کتاب : 16350
مترجم :
شابک : ‫‭978-6008537755
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 280
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
زودترین زمان ارسال : ---

نامزد جایزه بهترین کتاب داستانی گودریدز سال 2015

معرفی کتاب من اینجا بودم اثر گیل فورمن

کتاب «من اینجا بودم» رمانی نوشته «گیل فورمن» است که نخستین بار در سال 2015 به انتشار رسید. خودکشی دختری دانشجو به نام «مگ»، هیچکس را به اندازه بهترین دوستش، «کدی»، در شوک فرو نمی برد. اما چیزی که ماجرای مرگ «کدی» را حتی تشویش آورتر از قبل می سازد، این است که ایمیل های او در شش ماه گذشته در کامپیوترش از بین رفته اند. «کدی» که مطمئن است فردی غریبه—یکی از افرادی که با «مگ» مکاتبه داشته—باعث شده او دست به خودکشی بزند، تصمیم می گیرد خودش برای شناسایی مقصر دست به کار شود. «کدی» با تحقیق درباره کارهای «مگ» در آخرین هفته های زندگی اش، سفری روشنگرانه و البته مخاطره آمیز را آغاز می کند. همزمان با این که قطعات پازل در کنار هم قرار می گیرند، «کدی» دست به اقدامی بسیار خطرناک می زند تا بتواند هم با آخرین تصمیم «مگ»، و هم با احساس عذاب وجدان خودش مواجه شود.

کتاب من اینجا بودم

گیل فورمن
گیل فورمن، زاده ی 5 ژوئن 1970، نویسنده ی آمریکایی است.فورمن، حرفه ی نویسندگی را با نوشتن مقالاتی مربوط به جوانان و دغدغه های اجتماعی برای مجلات آغاز کرد. او سپس به عنوان روزنامه نگار برای روزنامه ها و مجلاتی چون The Nation، Elle Magazine و Cosmopolitan مشغول به کار شد.فورمن در سال 2002 به همراه همسرش به سفری به دور دنیا رفت و تجاربی به دست آود که الهام بخش خلق اولین کتابش شد.گیل فورمن اکنون به همراه همسر و دو دخترش در بروکلین زندگی می کند
نکوداشت های کتاب من اینجا بودم
An engrossing and provocative look at complicated nature of responsibility.
نگاهی جذاب و احساس برانگیز به ماهیت پیچیده مسئولیت.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

Forman at her finest.
«فورمن» در اوج توانایی های خود.
Barnes & Noble

An elegiac tale about enduring and understanding loss.
داستانی مرثیه وار درباره تحمل و درک فقدان.
Horn Book Horn Book

قسمت هایی از کتاب من اینجا بودم (لذت متن)
متأسفم که این خبر را می دهم؛ اما مجبور شدم جان خودم را بگیرم. تصمیمی بود که در درازمدت گرفته شد و فقط خودم در آن نقش داشتم. می دانم موجب ناراحتی ات می شود و برایت دردناک خواهد بود و از این بابت متأسفم؛ اما خواهش می کنم سعی کن بفهمی مجبور بودم به دردم پایان بدهم. در این موضوع تو اصلا نقشی نداری و همه چیز پای خودم است. تقصیر تو نیست.

رونوشت هایی از این نامه را برای من، خانواده اش و اداره پلیس «تاکوما»، به همراه یادداشت دیگری که اطلاع می داد که در کدام متل بوده، در چه اتاقی اقامت داشته، چه سمی خورده و این که می خواهد چطور با جسدش رفتار شود، ایمیل کرده بود. روی بالش اتاق متل هم یادداشت دیگری بود که خدمتکار را راهنمایی می کرد تا با پلیس تماس بگیرد و اصلا به جسدش دست نزند؛ و همراه آن انعامی پنجاه دلاری گذاشته بود.

یادداشت ها را روی ارسال تأخیردار تنظیم کرده بود تا وقتی به دست ما می رسند، مدتی از مرگش گذشته باشد. البته من همه این ها را همان ابتدا نمی دانستم. به همین دلیل وقتی برای بار اول ایمیل «مگ» را در کامپیوتر کتابخانه عمومی شهرمان خواندم، فکر کردم حتما یک نوع شوخی یا نامه ای سرکاری است. با «مگ» تماس گرفتم و وقتی جواب نداد، به والدینش زنگ زدم.