شنیدم که می گویند خداحافظی های ناگهانی ساده تر هستند و کم دردتر. اشتباه می کنند. هر دردی که به واسطه ی خداحافظی طولانی از آن جلوگیری شده، با ترسی که گرفته شدن زندگی ای بی هشدار به همراه می آورد، جبران می شود. زندگی ای که وحشیانه گرفته شده.
در روز مرگم روی طنابی بین دو دنیا راه می رفتم و تور نجات پوسیده ای زیر پایم بود. یک سو امنیت بود و یک سوی دیگر خطر. قدمی برداشتم. مردم.
قبلا در مورد مرگ با هم شوخی می کردیم. هنوز به اندازه ی کافی جوان و سرزنده بودیم که از دیدمان مرگ چیزی باشد که تنها برای دیگران اتفاق می افتاد.