کتاب بگذار دروغ بگویم

Let Me Lie
کد کتاب : 16734
مترجم :
شابک : ‏‫‬‬‮‭978-6226312783
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 442
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
زودترین زمان ارسال : ---

«کلر مکینتاش» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب بگذار دروغ بگویم اثر کلر مکینتاش

کتاب «بگذار دروغ بگویم» رمانی نوشته ی «کلر مکینتاش» است که اولین بار در سال 2018 به چاپ رسید. داستان این رمان به «آنا جانسون» 26 ساله که به تازگی مادر شده، می پردازد. پدر «آنا»، «تام»، از ارتفاع خود را به پایین پرت کرد؛ هفت ماه بعد، مادرش «کارولین» نیز همین کار را انجام داد. اما اعلام خودکشی به عنوان دلیل مرگ آن ها همیشه برای «آنا» غیر قابل باور بوده، و تردیدهای او زمانی جدی تر می شود که شخصی در نخستین سالروز مرگ «کارولین»، کارتی را برای او می فرستد که رویش نوشته شده است: «خودکشی؟ دوباره فکر کن.» پس از این اتفاق، «آنا» مجاب می شود که «کارولین» به قتل رسیده است. تئوری او، توجه کارآگاهی بازنشسته به نام «موری مکنزی» را به خود جلب می کند اما وقتی «موری» تحقیقات غیررسمی را آغاز می کند و «آنا» نیز با تهدیدهایی ناشناس مواجه می شود، شخصیت اصلی باید تصمیم بگیرد که آیا دانستن حقیقت، برای او ارزشی بیشتر از امنیت کودک خردسالش دارد یا خیر.

کتاب بگذار دروغ بگویم

کلر مکینتاش
کلر مکینتاش، نویسنده ی انگلیسی است که سابقا به عنوان افسر پلیس فعالیت می کرده است. مکینتاش، مدرک خود در رشته های زبان فرانسوی و مدیریت را از دانشگاه رویال هالووی دریافت کرد و یک سال را در پاریس گذراند. او پس از فارغ التحصیلی به نیروی پلیس ملحق شد. کلر مکینتاش، پس از دوازده سال در سال 2011 نیروی پلیس را رک کرد و به نویسنده ای تمام وقت تبدیل گشت.
نکوداشت های کتاب بگذار دروغ بگویم
Shrewd, skillful.
هوشمندانه، استادانه.
Entertainment Weekly Entertainment Weekly

A taut, emotionally complex thriller.
تریلری پرتنش و پیچیده از نظر عاطفی.
Publishers Weekly Publishers Weekly

Stunning.
خیره کننده.
Penguin Random House Penguin Random House

قسمت هایی از کتاب بگذار دروغ بگویم (لذت متن)
شنیدم که می گویند خداحافظی های ناگهانی ساده تر هستند و کم دردتر. اشتباه می کنند. هر دردی که به واسطه ی خداحافظی طولانی از آن جلوگیری شده، با ترسی که گرفته شدن زندگی ای بی هشدار به همراه می آورد، جبران می شود. زندگی ای که وحشیانه گرفته شده.

در روز مرگم روی طنابی بین دو دنیا راه می رفتم و تور نجات پوسیده ای زیر پایم بود. یک سو امنیت بود و یک سوی دیگر خطر. قدمی برداشتم. مردم.

قبلا در مورد مرگ با هم شوخی می کردیم. هنوز به اندازه ی کافی جوان و سرزنده بودیم که از دیدمان مرگ چیزی باشد که تنها برای دیگران اتفاق می افتاد.