کتاب آواز ناتمام

Song Yet Sung
کد کتاب : 1742
مترجم :
شابک : 978-600-8382-42-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 448
سال انتشار شمسی : 1395
سال انتشار میلادی : 2008
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

جیمز مک براید از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

نامزد جایزه NAACP

معرفی کتاب آواز ناتمام اثر جیمز مک براید

کتاب آواز ناتمام، رمانی نوشته ی جیمز مک براید است که اولین بار در سال 2008 به چاپ رسید. در روزهای قبل از شروع جنگ داخلی، برده ای فراری به نام لیز اسپاکات خود را از بند رها می کند و به مرداب های پرپیچ و خم ساحل شرقی مریلند می گریزد. لیز با مرگ دست و پنجه نرم می کند و تصوراتش از آینده ای گنگ و مخاطره آمیز، او را رو به ویرانی کشانده است. لیز اما زبانی رمزگذاری شده و سری را می داند که از طریق آن، می تواند با سایر برده های فراری ارتباط برقرار کند. پرواز لیز و رویاهایش درباره ی فردایی بهتر، تمام اطرافیان او را وارد ماجراهایی پر فراز و نشیب و سرنوشتی اسرارآمیز و البته رستگاری بخش می کند.

کتاب آواز ناتمام

جیمز مک براید
جیمز مک براید، زاده ی 11 سپتامبر 1957، نویسنده و نوازنده ی آمریکایی است. مک براید در بروکلین بزرگ شد. او به عنوان یک روزنامه نگار با نهادهای شناخته شده و بزرگی همچون بوستون گلوب، واشنگتن پست و مجله ی People همکاری داشته است.
نکوداشت های کتاب آواز ناتمام
Filled with rich, true details.
مملو از جزئیاتی غنی و حقیقی.
Goodreads

Gripping, affecting, and beautifully paced.
گیرا، تأثیرگذار و با ضرباهنگی دلنشین.
The Oprah Magazine

Prepare yourself for a thrilling ride.
خودتان را برای سفری هیجان انگیز آماده کنید.
Essence

قسمت هایی از کتاب آواز ناتمام (لذت متن)
او در خواب سیاهانی را می دید که با کالسکه های بدون اسبی که چرخ های لاستیکی براقی داشتند و موزیک کرکننده ای از درونشان به گوش می رسید، در حرکت بودند. کودکان چاق سیاهی را می دید که سیگارهایی با بوی عجیب و غریب دود می کردند و با تپانچه هایی که در جیب داشتند به این طرف و آن طرف رفته و جلوی چشمان یکدیگر به قتل می رسیدند. او خواب زنان سیاهی را می دید که تصاویر لرزانشان در جعبه های نورانی و جادویی ظاهر می شد. تصاویری که می توانستی در اتاق نشیمن و از فاصله ای دور آن ها را ببینی. و همچنین مردان رنگین پوستی را می دید که مانند کودکان لباس های پرزرق و برق پوشیده و به بازی های تفریحی عجیبی مشغول بودند و مانند افراد از خود بیخود، رجز می خواندند و لاف می زدند، در میان آن ها ذره ای غرور، نجابت و اخلاقیات یافت نمی شد و به کلی از وجودشان زدوده شده بود.

دیدن این خواب در اسارت برای لیز، درست مثل این بود که کورسوی نوری را که زندگی اش احساس می کرد، ناپدید و محو شد، اما وقتی از خواب پرید، نفس نفس زنان پی برد که آن ها همه توهم و رویا بوده و او باید قبل از مرگ، معنی واقعی آن را در این جهان پیدا کند. این قضیه غم و اندوه بیشتری را نسبت به شرایطی که در آن به سر می برد، برایش به همراه آورد، شرایطی کاملا ناخوشایند، در وضعیتی که به مدت سه هفته زخمی و مجروح در یک اطاقک زیرشیروانی واقع در ساحل شرقی مریلند محبوس شده بود.