«سال سی» رمانی است مفصل، مملو از قصه ها و خرده قصه هایی از چند نسل تا تصویری واقعی از زمانه ی معاصرمان را به نمایش بگذارد. عنوان کتاب در وهله ای نخست خواننده را به یاد فردوسی و اثر جاودانش شاهنامه می اندازد. این یادآوری البته در سراسر رمان برای ما تکرار می شود. آغاز بخش های داستانی که سرفصل هایی شاهنامه وار دارد و با گفت وگویی با کتاب فردوسی آغاز می شود مثل سرفصل اولین قسمت داستان؛ «کنون رزم سهراب...» یا نخستین جملات رمان: «چه زوری! پاها صاف و ستون، کمر خم، سر و سرشانه بالا، خیمه زده روی حریف سه خرواری. دست ها را از پشت چفت کرده به لبه هایش، چپ و راستش می کند. بیاوردش وسط میدان. بازوها فشار می آورند پیراهن را پاره کنند. نعره می زند. شلوارش از زور عرق خیس خیس است؛
کتاب سال سی