حسین پاینده در مقدم کتاب «نقد ادبی و دموکراسی» آورده است: نظریه و نقد ادبی جزء مهم ترین دروس دانشگاهی در رشته ادبیات در دانشگاههای غربی است و سالانه صدها عنوان کتاب و مقاله در زمینه نقد ادبی توسط ناشران غربی منتشر می شود، اما در کشور ما این حوزه ادبی از کمبود و محدودیت منابع رنج می برد و هنوز غالب نقدهایی که بر آثار شاعران و نویسندگان نوشته می شود ناشی از پسندهای شخصی ناقد و احساس خشنودی یا عدم خشنودی وی از اثر مورد نظر است تا نشان دهنده بررسی ای متکی به نظریه های ادبی از چگونگی شکل گیری و القای معنا در آن آثار». حسین پاینده علت اصلی نهادینه نشدن نقد ادبی در کشور ما را فقدان ذهنیت دموکراتیک می داند؛ فقدان این نگرش سبب می شود تا نظریه های ادبی جدید موضوعاتی نامربوط به زندگی جلوه کنند و به این ترتیب کاربرد این نظریه هابه منظور نقد متون، کاری بیهوده به نظر برسد.
کتاب نقد ادبی و دموکراسی «مجموعه ای از جستارهای گوناگون درباره نظریه و نقد ادبی جدید است که با هدف دامن زدن به تکثر آراء و نیز به منظور تاکید بر شالوده دموکراتیک این حوزه علوم انسانی» انتشار یافته است.
این کتاب دارای سیزده بخش یا مقاله مختلف است که بخش اول آن با عنوان «مرگ مولف در نظریه های ادبی جدید» تلاش می کند تا جایگاه مولف در برخی از نظریه های ادبی مدرن را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد؛ از میان این نظریه ها، سه نظریه «نقد نو»، «فرمالیسم روسی» و «پساساختارگرایی» نقش به سزایی در شکل گیری نگرش جدید نسبت به مولف داشته اند که به تفصیل در این بخش مورد بحث قرار گرفته اند.
کتاب نقد ادبی و دموکراسی