نظریه پردازی باشکوه، مردی که مفهوم ایدئولوژی را بازتعریف کرد.
یکی از مهمترین متفکران مارکسیست قرن بیستم ... چیزی کمتر از یک اثر هیجان انگیز نیست. تجدید مارکسیسم توسط وی نشان دهنده آزادی نسل جوان بود.
لویی آلتوسر بسیاری از گفتمان ها ، کنش ها و وجودها را تحت تأثیر نیروی تابناک و تحریک کننده ی اندیشه خود قرار داد.
درباره بازتولید شرایط تولید چنان که مارکس می نویسد هر بچه ای می داند که اگر در یک نظام اجتماعی همزمان با تولید، شرایط تولید بازتولید نشوند، آن نظام اجتماعی یک سال هم نخواهد پایید. لذا واپسین شرط تولید، بازتولید شرایط تولید است. این بازتولید اگر صرفآ شرایط تولید پیشین را مهیا کند، «ساده»، و اگر این شرایط را توسعه دهد، «فزاینده» است، ولی اکنون از این تفکیک درمی گذریم. باید ببینیم این بازتولید شرایط تولید چیست؟ این جا وارد حوزه ای می شویم که از جهاتی بسیار آشناست (به این دلیل که در جلد دوم «کاپیتال» آمده است) اما از جهت هایی بسی مجهول و ناشناخته مانده است. بدیهه پردازی هایی سترون (و یا واضحات ایدئولوژیک از نوع تجربه باورانه / امپریستی) که برخاسته از نگره تولید صرف و یا زاده نگره عمل گرایانه صرفا مولّد است (که در مناسبت با فرآیند تولید، انتزاعی است). این بدیهه پردازی ها چندان با آگاهی روزمره ما مخلوط شده اند که دست یافتن به نگره مبتنی بر بازتولید، اگر ناممکن نباشد، بسی دشوار خواهد بود. بیرون از محدوده این نگره نیز همه چیز به گونه ای انتزاعی (نه فقط تک بعدی بلکه از ریخت افتاده) برجا می ماند، حتا در سطح تولید و در وهلهٔ نخست در حد پراتیک صرف. بکوشیم این مسئله را به صورت روش مند پی بگیریم: به تعبیری ساده تر و نیز با مدنظر قرار دادن این نکته که هر نظام اجتماعی برخاسته از یک شیوه تولید غالب است، می توان اذعان کرد که در فرآیند تولید، نیروهای موجود در فرآیند تولید همواره به صورت درونی و همبسته با روابط تولیدی مشخص شروع به کار می کنند. در نتیجه، وجود هر نوع فرماسیون اجتماعی بستگی به این امر دارد که همزمان با تولید و در جهت امکان پذیر ساختن تولید، شرایط تولید نیز باید بازتولید شوند. لذا هر نظام اجتماعی باید: ۱. نیروهای مولد، ۲. روابط تولید موجود، را بازتولید کند.