کتاب عاشقانه های مولوی

Molavi
کد کتاب : 18834
شابک : 978-6226202442
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 128
سال انتشار شمسی : 1403
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب عاشقانه های مولوی اثر محمد قاسم زاده

مولانا سال ها در حلب و دمشق تحصیل کرده و درس خوانده بود و پس از آن نیز در همان جا به تدریس فقه و علوم دینی پرداخت. ظاهرا دیدار نخست مولانا با شمس در دمشق بود اما پس از آن نیز ملاقات هایی صورت گرفت. پس از آن (صحبت و انقطاع کلی و خلوت) که در آن (برفت از دست و هم شنید آنچه کس ز کس نشنید) طریقه و روش مولانا تغییر کرد و به جای مجلس وعظ و اقامه ی نماز به سماع نشست و چرخیدن و رقصیدن بنیاد کرد و به جای مدرسه و بحث گوش به نغمه ی جانسوز و نی ترانه های دلنواز داد.

شمس اما می گویند در زمان ملاقات با مولانا حدودا 60 سال سن داشت درویشی ساده و مرموز بود. شمس به ظواهر بی اعتنا بود و ( از پسند و ناپسند کوتاه بینان گذشته بود).

مولانا پس از شناخت شمس تبریزی و هم صحبتی با وی چنان شیفته و دل باخته او شد که بحث و درس را کنار گذاشته و تمام وقت در رکاب شمس تبریزی بود. این احساس دلبستگی میان شمس و مولانا موجب برانگیختگی حسادت مریدان مولانا شد چنان که نقشه قتل شمس را طرح ریزی کردند. روایات مختلفی مبنی بر موفقیت یا عدم موفقیت این نقشه وجود دارد اما چیزی که مهم است پریشان حالی مولاناست. مولانا پس از غیبت شمس شورانگیزترین غزل های عاشقانه را سرود.

دانشمند و عارفی همچون مولانا از علوم نقلی و عقلی و کسبی و کشفی آگاهی داشت اما کسی مثل شمس به او رسم زیستن با عشق را آموخت

این کتاب گلچینی از عاشقانه های مولانا است.

کتاب عاشقانه های مولوی

محمد قاسم زاده
محمد قاسم‌زاده، متولد ۱۸ تیر ۱۳۳۴ در نهاوند است. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش گذراند، هرچند به‌خاطر شغل نظامی پدر سال‌های کودکی را در شهرهای گوناگون سپری کرد. دبستان اتحاد در نهاوند نخستین مدرسه‌ای بود که در آن درس خواند.دبیرستان‌های آریا و کوروش‌کبیر در ادامه راه جایگاه‌هایی بود که بر میزهای آن‌ها نشست. سال ۱۳۵۳ دیپلم ادبی گرفت و همان سال وارد دانشگاه تهران شد. در این دانشگاه زبان و ادبیات فارسی خواند و در سال ۱۳۵۷ لیسانس گرفت. مدت نه سال از ...
دسته بندی های کتاب عاشقانه های مولوی
قسمت هایی از کتاب عاشقانه های مولوی (لذت متن)
بشنو از نی چون حکایت می کند / از جدایی ها شکایت می کند. کز نیستان تا مرا ببریده اند / در نفیرم مرد و زن نالیده اند.

زین نمط بسیار برهان گفت شیر/کز جواب آن جبریان گشتند سیر روبه و آهو و خرگوش و شغال/جبر را بگذاشتند و قیل و قال عهدها کردند با شیر ژیان/کاندرین بیعت نیفتد در زیان قسم هر روزش بیاید بی جگر/حاجتش نبود تقاضایی دگر قرعه بر هر که فتادی روز روز/سوی آن شیر او دویدی همچو یوز چون به خرگوش آمد این ساغر بدور/بانگ زد خرگوش کاخر چند جور

ساعتی تاخیر کرد اندر شدن/بعد از آن شد پیش شیر پنجه زن زان سبب کاندر شدن او ماند دیر/خاک را می کند و می غرید شیر گفت من گفتم که عهد آن خسان/خام باشد خام و سست و نارسان دمدمهٔ ایشان مرا از خر فکند/چند بفریبد مرا این دهر چند