کتاب روز دیگر شورا

Roze-Digar-Shora
  • 89,500 تومان
  • تمام شد ، اما میاریمش 😏
  • انتشارات: مرکز مرکز
    نویسنده:
کد کتاب : 18957
شابک : 978-9642134663
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 328
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب روز دیگر شورا اثر فریبا وفی

"روز دیگر شورا" رمانی است از نویسنده ی تحسین شده، "فریبا وفی"، که زندگی یک زن به نام شورا را در بستری از ارتباطات میان او با خانواده ی خود و همسرش، و همچنین خود همسر و فردی به اسم ژان، دنبال می کند. داستان "روز دیگر شورا" در دو مسیر پیش می رود که یکی از همان ارتباط با خانواده ی همسر شکل می گیرد و دیگری در آشنایی اش با ژان بین ایران و ارمنستان اتفاق می افتد.
"فریبا وفی" به خوبی توانسته تفاوت شخصیتی که در شورا، قبل و بعد از سفر به ارمنستان پیش می آید را به تصویر بکشد. شورا، سیمای زنی است که از همان اندک انتخاب هایی که در زندگی اش داشته نیز بهره ای نبرده است. او ازدواجی سنتی داشته که در نتیجه ی یک عشق آنی به وجود آمده و حالا با پیدا کردن ژان، این رفیق همدل، به کمبود هایی که در زندگی اش حس کرده، رسیدگی می کند. فضای داستان بر محور شخصیت شورا و عنصرهای زنانه می چرخد اما از نقش مردان قصه یعنی منصور، مختار و ژان نیز نمی توان به راحتی عبور کرد. شورا اما زنی است در سلطه ی دیگران، خواه همسرش و خواه خانواده ی او. این روند، سقف امیال و آرزوهایش را به حدی پایین آورده که به داشتن کمترین نوع از ارتباط خارج چهارچوب بسنده می کند. با اینکه می داند همین ارتباط بی اساس و سست بنیاد، ممکن است چقدر برایش گران تمام شود، با این حال حس استقلال ناشی از آن، چنان سرخوشی برایش می آفریند که آن را در همین اندازه هم پاس می دارد.

کتاب روز دیگر شورا

فریبا وفی
فریبا وفی در اول بهمن ماه سال ۱۳۴۱ در تبریز به دنیا آمد. از نوجوانی به داستان‌نویسی علاقه‌مند بود و چند داستان کوتاه‌اش در گاه‌نامه‌های ادبی، آدینه، دنیای سخن، چیستا، مجله زنان منتشر شد. اولین داستان جدی خود را با نام «راحت شدی پدر» در سال ۱۳۶۷ در مجله آدینه چاپ کرد. نخستین مجموعهٔ داستان‌های کوتاه او به نام «در عمق صحنه» در سال ۱۳۷۵ منتشر شد و دومین مجموعه، با نام «حتی وقتی می‌خندیم» در سال ۱۳۷۸ چاپ شد. نخستین رمان او &la...
قسمت هایی از کتاب روز دیگر شورا (لذت متن)
شورا با عجله خودش را می رساند به اتاقش و منتظر زنگ موبایلش می ماند. فکر این است که از کی به این روز افتاد. موبایلش حکم اسباب بازی را داشت برایش. پرت اش می کرد، گم اش می کرد. دیگران پیدایش می کردند می دادند دستش. حالا دستش گم می شود، گوشی گم نمی‎ شود. پایش گم شود، گوشی گم نمی‎ شود. شده کپسول اکسیژن برایش. در انتظار زنگ آن نفسش تنگ می شود. بی قرار می شود. زنگش انگار زنگ نیست. زنگ زندگی است. زنگ خیال است. گوشی را می چسباند به گوش اش و در را نیمه باز می گذارد تا صدا به هال نرود.

به بشقاب های چینی میز روبرو نگاه می کند و حد و مرزش او را به یاد خودش می اندازد. ژان زندگی خودش را دارد، او هم زندگی خودش را. بیشتر از یک سال است که این را مثل وردی زیر لب تکرار می کند بلکه با آن خط رسم کند، مرز بکشد بین خودش و بلکه فاصله را نگه دارد. ژان بدون خواندن ورد فاصله را دارد. اگر بخواهد همین الان می تواند برگردد پشت خطی که هر روز بین خودش و دیگران می کشد اما او ندارد. گاهی فقدان همین جغرافیای عاطفی منصور را عصبانی می کند و کاری می کند آن همه درباره خط و مرز سخنرانی کند.