کتاب مردی که به شیکاگو رفت

The Man Who Went to Chicago
کد کتاب : 19182
مترجم : مریم حاجونی
شابک : 978-9643699796
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 80
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1958
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب مردی که به شیکاگو رفت اثر ریچارد رایت

«مردی که به شیکاگو رفت» داستان کوتاهی با ژانر اجتماعی درباره تبعیض نژادی سیاه و سفید در آمریکای معاصر است. علت نوشته شدنش را هم می توان در سالهای حیات نویسنده اش جستجو کرد، چون ریچارد رایت یک نویسنده سیاه پوست و آمریکایی بوده که طی سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۶۰ در این کشور زندگی می کرده است. این دوران نیز، مقعطی از تاریخ معاصر آمریکاست که در آن ظلم و ستم علیه سیاهان با اعمال و رفتارهای خشونت آمیزی چون لینچ کردن، خود را نشان می داد. توضیح کوتاه آن که «لینچ کردن» آن بود که سیاه پوست بیچاره ای را به اتهامات ساختگی یا واقعی گرفته و او را به دار می کشیدند. حین این کار پایین بساط دار فرد مفلوک، آتش روشن کرده و او را به آتش می کشیدند. این توضیح کوتاه موجب تعجب بسیار خواهد شد چون این رفتارهای بدوی آن هم به دلایل واهی و نژادپرستانه تنها ۵۵ سال است که در آمریکا به پایان رسیده است. ریچارد رایت نویسنده متعلق به مکتب رئالیسم، با نوشتن مجموعه داستانی که هم نامش و هم محتوایش نشان دهنده ظلم ها و سختی های رفته بر یک پسرک سیاه پوست (یعنی خودش) بود، شناخته شد. نام این کتاب «پسرک سیاه» بود. این نویسنده در آثارش، مشخصا به مشکلات و ناملایمات زندگی هم رنگ های خود در جامعه آمریکا می پردازد که اکثریت غالب و قالب آن ها سفید بودند. داستان «مردی که به شیکاگو رفت» او نیز در همین فضا و زمینه قرار می گیرد.

کتاب مردی که به شیکاگو رفت

ریچارد رایت
ریچارد ناتانیل رایت، زاده ی 4 سپتامبر 1908 و درگذشته ی 28 نوامبر 1960، نویسنده ی آمریکایی رمان، داستان کوتاه، شعر و آثار غیرداستانی بود. رایت در سیزده سالگی وارد مدرسه ی جیم هیل شد و تنها پس از گذشت دو هفته، به صورت جهشی به پایه ی ششم برده شد. او در پانزده سالگی اولین داستان خود را در یک روزنامه ی محلی به چاپ رساند.رایت در سال 1937 به نیویورک نقل مکان کرد و روابطی با اعضای حزب کمونیست شکل داد و پس از مدتی، در روزنامه ی کمونیست دیلی ورکر مشغول به کار شد. او در سال 1946 برای همیشه آمریکا را ترک...
دسته بندی های کتاب مردی که به شیکاگو رفت
قسمت هایی از کتاب مردی که به شیکاگو رفت (لذت متن)
برای باز کردن گره کور این احساسات سرکوب شده، بخش خالی کشتی شخصیتم را با خیال و آرزو پر می کردم تا از واژگون شدنش در دریای بی معنایی جلوگیری کنم. مثل همه ی آمریکایی ها آرزویم ورود به کسب و کار و پول درآوردن بود. این آرزوهای دور و دراز...