آنچه به وجود آمد صرفآ مجموعه ای از اصطلاحات و واژگان نبود که به هدف سروسامان دادن به مطالب پراکنده ی ازپیش موجود مدون شده باشد. نکته ی جدید، توجهی بود که از این تاریخ به بعد همزمان به هنر اعصار گذشته و هنرمندان و آثار هنری همان روزگار مبذول می شد.
اما این خودمختاری زیباشناسی به راستی چه معنایی دارد؟ با وجود سابقه ی طولانی فعالیت هنرمندان در طول اعصار گوناگون، چرا زیباشناسی در قرن هجدهم پدیدار شد؟ در واقع هنر در تمامی دوران ها و در همه ی سرزمین ها وجود داشته است. اگر از دوره ی نوسنگی بگذریم، آیا نمی توان گفت که قرون مختلف، از روزگار کهن یونانی لاتینی گرفته تا عصر حاضر، براساس دوره های مختلف شکوفایی هنری از یکدیگر متمایز می شوند؟ با توجه به این مطالب، چگونه باید تأخیر پیدایش تأملات مستقل و اختصاصی درباره ی آفرینش هنری را توضیح داد؟
علی رغم برخی پیوستگی ها، معنای «خودمختاری زیباشناسی» متفاوت است از معنای «خودمختاری هنر». می خواهیم درباره ی تفکر اختصاصی ای بحث کنیم که فرض می گیرد موضوع مورد بررسی اش( یعنی هنر )معین و مشخص است. پس نخست باید یادآوری کنیم واژه ی هنر که از واژه ی لاتین ars (به معنای کنش، عمل و مهارت) مشتق شده، از قرن یازدهم تا قرن پانزدهم میلادی به فعالیت هایی اطلاق می شد که با صناعت و پیشه وری و کار یدی، یعنی کارهای اساسآ دستی، مرتبط بودند.