کتاب سالهای ابری

Sal-haye Abri
(2 جلدی)
کد کتاب : 19790
شابک : 978-9646194663
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 1640
سال انتشار شمسی : 1401
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 15
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت
تعداد جلد : 2

معرفی کتاب سالهای ابری اثر علی اشرف درویشیان

رمان سالهای ابری اثری درخشان از علی اشرف درویشیان است که در دو جلد به چاپ رسیده است. قهرمان داستان شریف کودکی است که در خانوادهٔ فقیر، سنتی زندگی میکند و داستان تا حدود چهل سالگی اش را روایت میکند.شریف فرزند نخست است و رمان از لحظه تولد فرزند سوم توس او روایت میشود. شریف با مشاهده و تجربه رنج و درد در زندگب به فردی انقلابی تبدیل میشود که متاثر از شخصی به نام آقا مرتضی سعی میکند با حکومت محمدرضا شاه پهلوی به مبارزه بپردازد.
درونمایه رمان سال های ابری سیاسی است با نگاه ریزبینامه نویسنده به اوضاع اجتماعی ایران.داستان کتاب بسیار به داستان تجربی زندگی نویسنده نزدیک است و همین دلیل به اصالت واقعگرایی رمان اضافه میکند. در رمان با گذار به دوره ای جدید از داستان و افزایش سن راوی،زبان راوی نیز تغییر میکند به علاوه کاربرد زیاد و دلنشین ضرب المثل ها در این داستان از خصیصه های مهم زبان این اثر است.
فضای رمان سالهای ابری همچون دیگر آثار درویشیان فضای بسیار واقعی و ملموس است .یکی از فصل های کتاب به نام نمیگذرد فصلی است که قهرمان داستان درون زندان سیاسی زندانی شده است این فصل بسیار تاثیرگذار و غمگین است و به معنای واقعی "نمیگذرد"

علی اشرف درویشیان داستان نویس و پژوهشگر عضو کانون نویسندگان ایران بود. درویشیان برخی از نوشته هایش را پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران با نام مستعار لطیف تلخستانی منتشر می کرد.

کتاب سالهای ابری

علی اشرف درویشیان
علی‌اشرف درویشیان (زاده ۳ شهریور ۱۳۲۰ - درگذشته ۴ آبان ۱۳۹۶) داستان‌نویس و پژوهشگر ایرانی و عضو کانون نویسندگان ایران بود. درویشیان برخی از نوشته‌هایش را پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران با نام مستعار «لطیف تلخستانی»منتشر می‌کرد.
دسته بندی های کتاب سالهای ابری
قسمت هایی از کتاب سالهای ابری (لذت متن)
دلهره شنبه در دلم است آن همه مشق و جدول ضرب و معلم نامهربان که مساله هایی سخت می گوید. از تاجرهای فرش فروش، روغن فروش و پارچه فروش. هیچ وقت نمی گوید حمالی بود که فلان مقدار بار برداشت. زن رختشویی بود که روزی چند تشت رخت می شست. همیشه می گوید تاجری بود که ... روغن فروشی بود که ... آهن فروشی بود که ... برنج و گندم فروشی بود که ... اگر از بیچاره ها مساله بگوید ساده تر است. چون بیچاره ها پول و دارایی شان کم است و مساله شان زود حل می شود. ما چه گناهی کرده ایم که پول به کاغذ و مداد بدهیم و سود و زیان پولدارها را مفتکی براشان حل بکنیم.

تا چانه زیر لحاف تپیده ام. بهار زیر لحاف سریده و قلقلکم می دهد. از ده پله تنگ و ترش بالا می روم. اسم ظالم همیشه از بین می رود و اسم و یاد مظلوم تا ابد می ماند مثل امام حسین علیه السلام.

هنوز دست آبی پوش شناسنامه های عمو الفت، بابام، دایی حامد و دایی سلیم را برای کار نگرفته است. بی بی می گوید، "هر کاری توی این دنیا نذری دارد. نمی دانم نذر این دست آبی پوش چه آشی است تا نیّت کنم". عمو الفت تند می گوید، "پارتی!" بی بی با شگفتی به عمو نگاه می کند. _ تو را به خدا اگر بلدی به من بگو پارتی چه جور آشی است. از چه چیزهایی درست می شود تا نذر کنم. اسم این آش را تا به حال نشنیده ام. عمو الفت می خندد.

مردم به مبارزه ادامه می دهند. حکومت ها آب جاری هستند و مردم سنگ های ته آب. آن قدر می مانند و تجربه می کنند تا آنچه برحق است به دست بیاورند.