"خنده دار،ناراحت کننده ،عصبانی کننده...نمایی به شدت صادقانه از مسکو.
گناه!!فساد!!فقر!!طمع!!شوخ طبعی!!!
آبالیانینف: امروز سر و کله ی یه دراز ولگرد چکمه پوش که بوی الکلش از ده فرسخی آدمو منگ می کرد، تو اتاقم پیدا شد و گفت« شما گراف سابق»… گفتم ببخشین منظورتون از گراف سابق چیه؟ مگه من چه م شده؟ برام جالبه بدونم. من که سـر و مـرو گنده در خدمت شمام. زویا: بعد چی شد؟ آبالیانینف: تصورشو بکنین. جواب داد «شما رو باید تو موزه ی انقلاب گذاشت». موقع گفتن جمله ش هم ته سیگارشو با پا روی فرش خاموش کرد. زویا: خب، بعد؟ آبالیانینف: بعدش داشتم با تراموا می اومدم پیش شما که جلو باغ زاالگیچسکی یه نوشته دیدم: « امروز مرغ سابق به نمایش گذاشته می شود». این قدر برام جالب بود که از تراموا پیاده شدم و از نگهبان پرسیدم «ببخشین می شه بفرمایین تو حکومت شوروی منظور از مرغ سابق چیه؟» جواب داد «خروس تاج دار». به نظرم یکی از این پروفسورهای کلّاش کمونیست، یه کار چندش آوری با مرغ بیچاره کرده و مرغه تبدیل شده به خروس. همه چی به ذهنم رسید. قسم می خورم. هرچی جلوتر می رفتم به مغزم می زد که ببر سابق حالا احتمالا فیله. وحشتناکه، نه!
نمایشنامه های انتخاب شده در این مطلب، بهترین ها برای ورود به این دنیا هستند
نویسندگان پرتعدادی در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.
در اوایل قرن بیستم و در اغلب کشورهای اروپایی، تمایزی میان نمایش های ساده و خیابانی با آثار جدی تر به وجود آمد.
درست است که بسیاری از آثار کلاسیک ادبیات روسیه، داستان هایی تاریک و سرشار از ترس به خاطر سیاهی های روح انسان هستند، اما شاهکار جاودان «میخائیل بولگاکف»، با آن ها کاملاً متفاوت است.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
بد نبودش میارزه به خوندنش