ممکن است جهان حالا نظر متفاوتی به کار تو پیدا کرده باشد اما نیازی نیست که درباره ی خودت دروغ بگویی.
بیش از یک سال طول کشید تا خاکستر پسرم از مانچوریا برسد به ما، دائما می گفتند کمونیست ها آن جا همه چیز را سخت کرده اند. بعد وقتی درنهایت خاکسترش رسید همراه با خاکسترهای بیست و سه مرد جوان دیگر بود که درحال تلاش ناامیدانه برای عبور از میدان مین مرده بودند.
لذت بردن از زیبایی جهانی که به اعتبارش شک داری، دشوار است. جهانی که بهترین چیزهایش در شب جمع می شوند و صبح ناپدید می شوند، آن چیزی که مردم به آن جهان شناور می گویند.