گفتیم خواستن یکی از نخستین رانندگان آدمی است. و گفتیم معنی دیگر خواستن، دوست داشتن است، عاشقی است. عاشق همیشه در سفر است بی آنکه از خانه خارج شود. مسافر خوب مقصدش سفر است نه رسیدن. کاش بخواهم هر روزی از نو به دنیا بیایم، نوزادی باشم و برای آنچه ندارم گریه کنم و برای آنچه که دارم بخندم. کاش هر روز هرچه را می بینم خیال کنم که نخستین بار است با آن مواجه شده ام. هر روز هر درختی را که می بینم با چنان کنجکاوی نگاه کنم که انگار این اولین درختی است که می بینم. این نخستین خورشید است. کاش هر روز من مثل نوزادی به دنیا بیایم و خودم را پاک نگه دارم. همه را دوست بدارم. بدون تحمیل خواسته هایم دوست بدارم بدون آنکه احساس مالکیت داشته باشم. داشتن بدون احساس مالکیت فریشته گی است. موجب انجام دادن کارهای بدون توقع است.