سحابی به اصلی اخلاقی پایبند بود که نباید در ترجمه ، شاهکاری ادبی را به متنی معمولی تبدیل کرد . ادعای من این نیست که ترجمه های سحابی از در جست و جوی زمان از دسترفته ، مادام بوواری ، تربیت احساسات ، سـرخ و سیاه و باباگوریو بی عیب و نقص یا متونی نهایی هستند که نیاز به ترجمه های تازه ای از این آثار را حذف می کنند . خیر . در آن حجم عظیم کار که سحابی پیش برد ، می شود اشتباه هایی را هم یافت ، یا عبارت هایی را که شاید زیباتر به فارسی درآیند . به هر حال سحابی آن رمان های حجیم را ( به اضافه ی سی چهل کتاب دیگر ) ترجمه کرده و توانسته بود از جمله های طولانی و تو در توی پروست ، شیوه ی پیچیده ی نگارش نامستقیم فلوبر ، و نثر فخیم ، والا و تراشـیـده ی استاندال متن های فارسی زیبایی فراهم آورد . راهی را گشوده بود و کاری را دنبال کرده بود . او زحمت می کشید و خیلی کار می کرد .
گوستاو فلوبر از فرانسوی بودنِ خود احساس افتخار نمی کرد اما همه ی فرانسوی ها می توانند هنگام مطالعه ی آثار این نویسنده بزرگ به ملیت خود افتخار کنند
پروست با کمال گرایی وسواس گونه ای می نوشت و هر چیزی را که از طریق هنر، موسیقی و کتاب در مورد فرهنگ، جامعه و زندگی آموخته بود، به ساختاری پویا از کلمات تبدیل می کرد.
نقدی بر ترجمه کتاب در جستوجوی زمان از دست رفته نوشته مارسل پروست، ترجمه مهدی سحابی