کتاب « احضار کطلولحو » اثر هاوارد فیلیپس لاوکرفت است که توسط پیمان اسمائیلیان ترجمه شده است . این کتاب که مناسب رده سنی نوجوان است ، از مجموعه ای از داستان ها تشکیل شده که عناوین داستان های چاپ شده در این کتاب به این ترتیب است : دعجون، وحشت در کمین، رنگی از فضا، سلفیس، خرموش های دیوار، نیارلات هوتپ، ظلمت نشی، احضار کطولحو، موسیقی اریک زان، غریبه . کتاب "احضار کطلولحو" بزرگترین کتاب هاروارد فیلیپس در ادبیات ماوراء طبیعی بود که از معروف ترین کتاب های ترسناک جهان است و مجموعه ای از داستان هایی است که ترس و وحشت کیهانی از طریق حکایت های آن ها ، از هیولا های غیرقابل تصور و بیگانه و هجوم هولناک این هیولا ها به جهان ما برانگیختند . داستان های کامل آن مجموعه ای از 23 داستان از بزرگترین داستان های عجیب و غریب لاوکرفت است . این کتاب همچنین شامل شش تجدید نظر مشترک است که از طریق آن ، لاوکرافت دامنه اساطیر تاریک خود را گسترش داد . در این داستان ها ، موجودات هیولایی در ترس و وحشت از خلیجاتی که می ریزند ، خلیج های زمان و مکان و برج های بشری را عبور می دهند . کتاب "احضار کطلولحو" گذرنامه شما برای ورود به قلمرو ی وحشتی غیرقابل تصور است.
تف خورشید از آسمانی که از فرط بی ابری و صافی سیاه به چشم می آمد بی رحمانه بر سرم می ریخت؛ گفتی آسمان نیز بازتابی از آن مرداب قیرگون زیر پایم بود. همان طور که افتان و خیزان به سوی زورق به گل نشسته ام می رفتم، دریافتم که تنها به صورت نظری است که می توانم موقعیتم را توضیح دهم. لابد به سبب نوعی فعالیت آتشفشانی بی سابقه، بخشی از کف اقیانوس به سطح برآمده و مناطقی را در معرض تابش آفتاب قرار داده بود که میلیون ها سال را در اعماق ناشناخته ی آب ها گذرانده بود. عرصه ی این ارض جدید چنان پهناور بود که هرچه به قوه ی شنوایی ام فشار آوردم حتی کوچک ترین صدایی از هیاهوی امواج اقیانوس به گوشم نرسید، هیچ نوع پرنده ی دریایی هم دیده نمی شد که از این همه ماهی مرده تغذیه کند.
همان دم و در گرگ و میش هوا بود که تصور کرد کورسویی از روشنی را در آن سنگ هزاروجهی دیده است. کوشید روی از آن برگیرد، اما نوعی اجبار درونی مبهم نگاهش را بدان سو باز می گرداند. آیا نوعی فسفرتابی پرتوزاد در آن جسم بود؟ در یادداشت های آن مرحوم درباره ی زنخدار پهلوی رخشان چه آمده بود؟ هرچه بود، اصلا این بیغوله ی متروکه آیا مامن اهریمنی کیهانی بود؟ یعنی در این مکان دست به چه اعمالی می زدند و در این سایه های پرنده گریز چه شیطانی به رصد نشسته بود؟ انگار ته بویی مشمئزکننده از جایی در همان نزدیکی برمی خاست، هرچند منبعش ناپیدا بود. بلیک در صندوقچه را که مدت ها بازمانده بود بست، در به آسانی روی لولاهای عجیب و بیگانه اش چرخید و روی سنگ که دیگر آشکارا برق می زد بسته شد…
پژوهشگران در سال های اخیر، به ارتباطاتی میان شباهت های اعصاب شناختیِ بیماری های روانی، و خلاقیت در ذهن اشاره کرده اند.
با ما همراه شوید تا جهان های به یاد ماندنی در دنیای ادبیات را بیشتر بشناسیم.
هیچ داستانی درباره ی موفقیت پس از مرگ، جذاب تر از ماجرای «هاوارد فیلیپس لاوکرفت» نیست
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
از نمونه متن مشخصه ترجمه قوی داره
آره قشنگ معلومه از ترنسلیت استفاده شده 😂
ترجمه خوب لحن رو روون یا سخت نمیکنه! ترجمه همون چیزی که هست رو میرسونه، حالا نمیدونم متن اصلیش همینطور هست یا نه!