یک تریلر کلاسیک
استادانه طراحی شده و به طور درخشان گفته شده ، تعلیق «حشاشین» بی امان است و رضایت از آن تضمین می شود
گفتنش آسان است، ولی من هم چیز زیادی نمی دانم. ببین، پسرم، حشاشین کسانی بودند که در قرون وسطی و به خصوص در دروان رنسانس، در سال های حکومت پاپ خاندان بورجا، یعنی در زمانی که استفاده از زهر برای از بین بردن مخالفین، مد روز بود، برای پاپ و به دستور پاپ آدم می کشتند. حشاشین، ابزاری مهم و کارساز برای اجرای سیاست های دربار پاپ بودند. نکته تعیین کننده ای که خواهر شما سخت به آن چسبیده بود، کسب اطلاعات درباره ی شایعاتی بود که درمورد از سر گرفته شدن فعالیت حشاشین بر سر زبان ها افتاده بود. منظور، شروع فعالیت مجدد حشاشین در سال های جنگ جهانی، این جا، یعنی در شهر پاریس است. البته، این فقط یک شایعه بود و خود من هیچ وقت به طور جدی آن را باور نکردم. در آن سال ها بازار شایعه داغ بود. ولی ویکار با من فرق داشت. برخورد او با این نوع شایعات بسیار جدی تر از برخورد من بود. ویکار، دیوانه ی دسیسه و توطئه بود. او در زمان تهیه فیلم «مرد سوم» در وین بود. از دیدن این فیلم سیر نمی شد، شاید بیش تر از ده بار آن را دیده بود. عاشق دسیسه بود و در هر گوشه توطئه ای را می دید و دسیسه ای را بو می کشید. به همین دلیل بود که دوست داشت درباره ی کلیسا گزارش تهیه کند. و کلیسا در این مورد یعنی در دسیسه چینی و کارهای توطئه آمیز هرگز او را ناامید نکرد. ویکار درباره ی توطئه های درون کلیسایی همیشه خبرهای دست اولی داشت. رابی همیشه می گفت صدارت عظمای رایش سوم یا کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی، در مقایسه با کلیسا، به یک کودکستان پر از کودک معصوم می ماند؛ می گفت: کلیسا مجموعه ای از گروه های توطئه ساز، دسیسه باز و مکانی پر از نجواهای توطئه آمیز در راهروهای تاریک، صداهای ناشناس در اتاق های خالی و مجموعه ای از دسیسه چینان است که در پشت کرکره های بسته به ساختن شایعه مشغولند...به هر حال، ویکار به همین دلیل ماجرای حشاشین را جدی و واقعی تصور می کرد... چون دقیقا با تصویری که در ذهن خود ساخته بود، تطابق داشت... ویکار ادعا می کرد که شخص ناشناسی در سال های جنگ، گروه حشاشین را دوباره فعال کرده و آن ها را به انجام عملیات در پاریس وادار کرده بود.
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
پس کی دوباره موجود میشه :(
از دست نهادن، حتی یک لحظه نتوان، نهایت تعلیق وبزنگاه... وترجمه ای ستودنی.. توصیه میکنم بخوانید.. من دو سال پیش خریدم. ارزانتر بود. ودر صف خواندن انتظار میکشید. سلام به مترجم ارزنده: جناب اقای سید اشرف...
عالی و محشر وقتی این کتاب رومیخوندم نمیتونستم از خوندنش دست بردارم
کاش کتاب از زبان وال گفته میشد
با این کامنتها ترغیب شدم بخرم ، که خریدمش .
این کتاب بی نظیره
تا حالا سه بار این کتاب رو خوندم. عالیه
این کتاب ستاره درخشان کتابخانه من است
این کتاب فوق العاده است
تصویر سازی عالیه،محشره این کتاب.
داستان دارای تصویر سازیهای جذاب و غافلگیرانه، من که واقعا لذت بردم
تا به حال سه بار خوندمش اما هنوزم برام جذابه
چی میشه یه خیر فرهنگی این کتابو به من اهدا کنه خیلی دلم میخواد این کتابو بخونم ولی وسعم نمیرسه به خدا خیلی گرونه
خودم بالاخره خریدم دیگه زحمت نکشید
پولشو از کجا آوردی ، از ددی گرفتی یا مامی
شاهکار ...
این کتاب عالی وعالیه👌
این کتاب واقعا یک شاهکاره.