این مقاله زمانی منتشر شد که کانت پس از انتشار رساله انقلابی خود در معرفت شناسی، نقد عقل محض (1781) و پیش از نقد نظریه اخلاقی، نقد عقل عملی (1788) به عنوان یک فیلسوف شهرت پیدا کرد. کتاب این به دلیل پیامدهای سیاسی نقد کانت از یوهان گوتفرید هردر معاصرش، درگیر مناقشات شد.
این مقاله از طریق نه گزاره پیش می رود که از طریق آنها کانت می خواهد ادعای خود را اثبات کند که استقلال عقلانی و اخلاقی ناگزیر اجبارهای فردگرایی منفعت طلبانه را شکست خواهد داد. کانت با پیشبرد گزارش سلسله مراتبی از توسعه تاریخ بشر به دنبال دستیابی به این مهم است. کانت در نوشتن از منظر یک تاریخ جهانی، یک وضعیت آینده تحقق نیافته را ارزش گذاری می کند (اگرچه او از مشکل نظریه پردازی بدون مبنای تجربی آگاه است، با تشخیص ظاهر غیرعقلانی که چنین شرکتی نشان می دهد و هردر را به دلیل استخراج نتیجه گیری از روانشناسی حدس و گمان نقد می کند).کانت جمهوریهای مشروطه اروپای غربی معاصر را - که با فدرالیسم، موقعیتطلبی، فردگرایی و درجهای از بلوغ اخلاقی و فرهنگی مشخص شدهاند - به عنوان یک مرحله پیشرفته و در عین حال متوسط از توسعه طبقهبندی میکند و آنها را متمدن اما نه کاملا اخلاقی میداند.همه جوامع دیگر پست تلقی می شوند و بر اساس معیار دولت-ملت های اروپایی مورد قضاوت قرار می گیرند. کانت پیشنهاد میکند که ملتهای اروپایی به سمت دولتگرایی در فدراسیونی میرفتند که مشخصه آن فرهنگ اخلاقی جهانشمول و جهانوطنی بود - یک وضعیت پایانی تاریخی که آن جوامع غیراروپایی پستتر (البته با سرعت کمتر) به آن نزدیک میشدند، که همچنان با آغوش ایمان تعریف میشدند.
کتاب رشد عقل