کتاب یعقوب کذاب

Jacob the Liar
  • 15 % تخفیف
    235,000 | 199,750 تومان
  • موجود
  • انتشارات: ماهی ماهی
    نویسنده:
کد کتاب : 287
مترجم :
شابک : 978-964-7948-78-4
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 266
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1969
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

برنده جایزه ی هانریش مان سال 1971

بر اساس این کتاب، دو فیلم سینمایی در سال های ۱۹۷۵ و ۱۹۹۹ ساخته شده است.

معرفی کتاب یعقوب کذاب اثر یوریک بکر

رمان یعقوب کذاب که یکی از برترین رمان های مربوط به هولوکاست به حساب می آید، داستان قهرمانان معمولی و قدرت فوق العاده ی وهم و خیال است. داستان کتاب در زاغه ای بی نام و نشان و تحت اشغال آلمان گذشته و حول محور شخصیتی به نام یعقوب هیم می چرخد. روزی یعقوب به صورت تصادفی اخبار بسیار مهمی را می شنود: روس ها در حال پیشروی در شهرهای نزدیک هستند و به فاصله ی سیصد مایلی رسیده اند. در همین حال که نور امید و آزادی در میان محصوران در زاغه، جان دوباره ای گرفته، یعقوب احساس می کند که برای از بین نرفتن این امید، باید به اخباری که شنیده، جزئیات و داستان هایی اضافه کند. یعقوب که با دخترکی یتیم، رابطه ای پدرانه برقرار کرده، در دام دروغ های خوشبینانه ی خودش گرفتار می شود. رمان یعقوب کذاب که موفق به کسب جایزه ی معتبر هاینریش مان شده، شاهکاری ادبی است که از اسطوره ها و افسانه های قومی بهره می برد.

کتاب یعقوب کذاب

یوریک بکر
یوریک بکر، نویسنده و داستان نویس آلمانی-لهستانی است که در سال ۱۹۳۷ متولد شد. وی بعد از جنگ جهانی دوم در آلمان دموکراتیک ماندگار شد و به کار سناریونویسی روی آورد. «یعقوب کذاب» عنوان نخستین رمان این نویسنده است که برای او موفقیت به همراه داشت و نام او را بر سر زبان ها انداخت. از جمله دیگر رمان های بکر می توان به «مشت زن» و «روزهای بی خوابی» اشاره کرد.
نکوداشت های کتاب یعقوب کذاب
An unforgettably beautiful novel.
رمانی زیبا و فراموش نشدنی.
New York Times Book Review New York Times Book Review

Miraculous.
معجزه آسا.
Boston Globe Boston Globe

With creative storytelling.
با داستان سرایی خلاقانه.
New Yorker New Yorker

قسمت هایی از کتاب یعقوب کذاب (لذت متن)
من پیش خودم مجسم می کنم چه به سر آن کسی می آید که با حلقه ای به انگشت، بعد از ساعت هشت، همراه سگی در خیابان دیده شود. اما نه، من پیش خودم اصلا چنین چیزی را مجسم نمی کنم. من ابدا به حلقه و سگ و ساعت فکر نمی کنم. من فقط به درخت فکر می کنم و چشمانم روشن می شود.

پیشاپیش می دانیم همه خواهند گفت: درخت که چیز خاصی نیست؛ همه اش یک تنه است با مقداری برگ و ریشه که در شیار پوسته اش کفشدوزکی نشسته و دست بالا قد و قامتی کشیده و کاکلی شکیل دارد. همه خواهند گفت: چیز بهتری سراغ نداری که به آن فکر کنی و نگاهت مثل چشم های بز گرسنه ای که دسته ای علف تر و تازه دیده باشد، روشن شود؟

شاید منظورت یک درخت استثنایی است، درخت خاصی که احتمالا جنگی نام خود را از آن گرفته است؟ مثلا «نبرد در کنار درخت صنوبر»؟ منظورت چنین درختی است؟ یا شاید آدم مشهوری را به درخت مورد نظرت دار زده اند؟ کسی را به آن دار نزده اند؟ بسیار خب! هرطور که میل توست، هرچند کسل کننده است، اما اگر این بازی کودکانه تا این اندازه مایه ی لذت توست، بگذار همین طور ادامه بدهیم.