این اثر سهم عمده ای در درک ما از هر یک از این متفکران دارد.
در بادی امر هیچ اثری از حقیقت در این ادعا دیده نمی شود که فلسفه نیچه کمال و پایان متافیزیک غربی است. زیرا فلسفه او با بی اعتبار کردن «جهان فراحسی» که جهان «حقیقی» دانسته می شد به نظر می رسد بیشتر کل متافیزیک را نفی می کند و به سوی انکار قطعی آن گام بر می دارد. بی شک، اندیشه بنیادی نیچه، «اراده معطوف به قدرت»، همچنان به نحوی به تفسیر موجودیت موجود به مثابه یک کل، یعنی به مثابه اراده، اشارت دارد. اراده و شناخت به یکدیگر وابسته اند. شناخت و اراده در طرح کلی شلینگ و هگل ذات عقل را می سازند. آنها در طرح لایبنیتسی جوهریت جوهر همچون نیروی فعال یا منفعل اولیه به حساب می آیند.
بینش هایی به یاد ماندنی درباره ی جذابیت های «اگزیستانسیالیسم»
هایدگر در طول دوران حرفه ای خود، تلاش کرد به ما کمک کند که زندگی عاقلانه تری داشته باشیم.